از سال۵۹ ،نوزده روز بعد از شروع جنگ بود كه براي اولينبار سردشت بمباران ميشود.آنروز باز هم صدای بمب در شهر طنین انداخت.هفتم تیر سال مریم ساله بود.هر وقت که شهرشان بمباران میشد او و مادرش به بالای پشت بام میدویدند تا ببینند کدام خانه ویران شده.
آیا خانه مادر بزرگ سر جایش هست؟خانه عمو رحمان چطور؟ دخترخاله هایش زنده اند یا زیر آوار دفن شده اند.اما اینبار که بالای پشت بام رفتند خبری از ویرانی نبود،فقط غباری غلیظ در هوا مشاهده میشد.اولش مادر مریم خوشحال شد،پیش خودش میگفت:چه خوب، کسی اینبار نمیمیرد...اما دقیقه ای نگذشت که مردم شهر دوان دوان بسوی جهت مخالف غبار فرار میکردند.کودکان جیغ میزدند و زنان با پاهای برهنه بر خاک داغ تیرماه روان بودند،طوری که مادر مریم فکر کرد،نکند شیطان دنبال مردم کرده!چند لحظه بعد مادرش مرد،مریم هم در کنارش مرد.
آیا خانه مادر بزرگ سر جایش هست؟خانه عمو رحمان چطور؟ دخترخاله هایش زنده اند یا زیر آوار دفن شده اند.اما اینبار که بالای پشت بام رفتند خبری از ویرانی نبود،فقط غباری غلیظ در هوا مشاهده میشد.اولش مادر مریم خوشحال شد،پیش خودش میگفت:چه خوب، کسی اینبار نمیمیرد...اما دقیقه ای نگذشت که مردم شهر دوان دوان بسوی جهت مخالف غبار فرار میکردند.کودکان جیغ میزدند و زنان با پاهای برهنه بر خاک داغ تیرماه روان بودند،طوری که مادر مریم فکر کرد،نکند شیطان دنبال مردم کرده!چند لحظه بعد مادرش مرد،مریم هم در کنارش مرد.
این روایت و هزاران روایت دیگر، داستان شهری است که ۲۳ سال پیش در بمباران شیمیایی ،صدها نفر از سکنه خود را از دست داد و از آن روز به بعد بوی سیر و لیمو،مهمان ناخوانده هوای شهرشان شد.مردمی در آن روز مردند اما آنان که باقی ماندند وضعشان از مردگان بدتر است.هزينههاي زياد درمان عوارض گاز خردل كمر مردم را شكسته.
فرداي بمباران شيميايي سردشت وزارت كشور وقت، آماري را به سازمان ملل اعلام ميكند كه طي آن تعداد مصدومان شيميايي سردشت ۴ هزار و پانصد نفر خوانده شده است و آيتالله هاشميرفسنجاني خطيب جمعه تهران آمار مصدومان شيميايي سردشت را ۸ هزار و ۲۵ نفر خوانده است.
بمباران شيميايي سردشت مثل بمباران هستهاي هيروشيما بود گرچه هيروشيما بزرگتر است و حجم بمباران وسيع؛ اما هيروشيما در دهه ۴۰ بمباران شد،زمانی كه كسي در دنيا مدعي حقوق بشر نبود، اما در دهه ۸۰ كه سردشت بمباران شد «حقوق بشر» صحبت داغ مجامع بينالمللي بود.جانبازي كه دست ندارد كسي برايش قاشق ميگيرد، جانبازي كه پا ندارد چرخهاي ويلچر، پاهايش ميشوند، جانباز قطع نخاعي را كسي اين دست و آن دست ميكند و لباس بر تنش ميکشد، اما هيچكس نميتواند بهجاي جانباز شيميايي نفس بكشد.هیچکس نمیتواند پوست سالم یک مصدوم شیمیایی بشود که آنقدر خود را میخاراند تا از پوستش خون می آید.
صالح عزيزپور،رئيس هيات مديره انجمن دفاع از حقوق مصدومان شيميايي سردشت ميگويد: براي كشوري كه ميليارد، ميليارد پول خرج ميكند، دست كم۱۶۰۰ جانبازي كه خودشان شناسايي كردهاند آنقدر ارزش ندارند كه برايشان يك پزشك متخصص در بيمارستان مستقر كنند.او می افزاید:نه تنها یک کلینیک تخصصی براي رفاه مصدومان شيميايي تجهيز نكردهاند بلكه كار هم سخت تر شده است زيرا بيمارستان داخل شهر را هم به بيرون از شهر منتقل كردهاند.
عزيزپور ادامه می دهد: مشكل تامين دارو صد درصد است داروهاي لازم مصدومان شيميايي را معمولا داروخانههاي داخل شهر ندارند و مردم بايد از اروميه آن را تهيه كنند و وقتي ما پيگيري ميكنيم وزارت بهداشت ميگويد مسووليت آن با بنياد شهيد است و بنياد شهيد، وزارت بهداشت را مسوول آن ميداند.
Category:
حقوق بشر
| 2
Comments
برای اینکه باید مردم جیره خورشان را درگیر چیزهای مزخرفی به اسم غزه ولبنان کنند تا مشکلات هموطنانشان را فراموش کنند . تعجب اینجاست که چند روز پیش یک سری ذوب شده در ولایت فقیه مطلقه ساندیس مدار خ.ر پرست را در خیابان دیدم که در جعبه های کمک به غزه اسکناس می انداختند همان سگهای درنده ای که جیره می گیرند و باتوم دارند تا تجاوز کنند برایشون اصلا وضعیت اقتصادی مردم مهم نیست