Subscribe RSS


اسلامشان هم خودی و ناخودی دارد.به راحتی آب خوردن از حضور مسلمانی در مراسم احیاء جلوگیری میکنند و یا دعای کمیل و ندبه خواندن را لرزه ای بر پیکر پر از رعشه نظام تزویرشان می دانند.
به راستی اگر اکثریت مطلق! مردم ایران با شماست و دل در گرو اسلام شما دارند و با رهبر خودکامه تان، بیعت خونین بسته اند پس از چه رو آنقدر بر خود میلرزید که از حضور مخالف خود در مراسم شب قدر خواب از چشمانتان فراریست؟
این چه حکمتی است که با قداره کشانتان بر منزل افراد بست می نشینید که از حضور او در بین مردم طرفدار رژیمتان!، ممانعت به عمل آورید؟
آیا غیر از این است که خود میدانید که تمامی ادعاهایتان دروغی بیش نیست که حتی مرغ پخته هم از آن خنده اش می گیرد؟
مگر آقای کروبی چه میگوید به غیر از همان استقلال و آزادی و عدالتی که خمینی در ۳۱ سال قبل وعده اش را در پاریس به مردم ایران داده بود؟ایا از استقلال یافتن ایران از قید کشورهای کمونیستی نظیر چین و روسیه و ونزوئلا در هراسید؟و یا از عدالتی که قرار بود خمینی با آوردن نفت بر سر سفرهایمان به ما بدهد، در تضاد نشسته اید؟
و یا از برملا شدن بیشتر حقایق در نزد افکار عمومی خوف کرده اید؟
اگر ادعاهای جناب کروبی همگی دروغی بیش نیست پس چرا در این مدت نتوانسته اید خلافش را ثابت کنید؟زندان کهریزکی که ایشان بر ملا نمود دروغ بود و یا دخالت سپاه در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری که سردار مشفق نیز بر این دخالت مهر تایید زد؟و یا کشتار و ضرب و شتم مردم بی گناه توسط نیروهای سرکوبگرتان در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران که هزاران هزار فیلم و عکس برای اثبات آن موجود است؟
این اسلام نیست که شما برای مردم ایران تجویز میکنید.این خودکامگی در لباس ملایی است.تحجرگرایی و بی سوادی مشتی ملا و سپاهی دنیادوست شکم پرور سیه چرده ی کریه منظر ریاکار و بازگشت به قرون وسطایی و یا دوران زنده بگور کردن و کشتارهای خونین در صحراهای سوزان عربستان ، فقط و فقط با عاریه گرفتن از نام اسلام است.

Category: | 4 Comments


مسير شماره 1
مسجد امام حسين ، ميدان امام حسين، خيابان انقلاب، دانشگاه تهران

مسير شماره 2

مسجد جامع ابوذر، ميدان ابوذر، خيابان ابوذر، خيابان شهيد برادران حسني (قلعه مرغي)، خيابان قزوين، خيابان كارگر، ميدان انقلاب، دانشگاه تهران.

مسير شماره 3

مسجد دار السلام، ميدان منيريه، خيابان وليعصر، خيابان انقلاب، دانشگاه تهران.

مسير شماره 4

مسجد امام زمان ، خيابان آزادي، تقاطع خيابان بهبودي، ميدان انقلاب، دانشگاه تهران

مسير شماره 5

مسجد حضرت ابوالفضل ، ميدان توحيد، خيابان توحيد، خيابان آزادي، ميدان انقلاب دانشگاه تهران.

مسير شماره 6

مسجد نور، ميدان جهاد، خيابان دكتر فاطمي، خيابان فلسطين، بلوار كشاورز، دانشگاه تهران.

مسير شماره 7

مسجد الجواد
، ميدان هفتم تير، خيابان كريم خان، ميدان وليعصر، بلوار كشاورزي، دانشگاه تهران.

ساعت شروع مراسم راهپيمايي 10:30 صبح خواهد بود. 

به نقل از خبرگزاری فارس (اینجا
 

یك روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را برپشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت كرد.
ملا نمی دانست كه خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمیاید. هر كاری كرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها كرد و به خانه آمد. كه استراحت كند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین میپرد . دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را ارام كند ولی دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود.
برگشت . بعد از مدتی متوجه شد كه سقف اتاق خراب شده وپاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد.
 ملا نصر الدین گفت لعنت بر من كه نمی دانستم كه اگر خر به جایگاه رفیع وپست مهمی برسد هم آنجا را خراب می كند و هم خودش را می كشد.


Category: | 2 Comments


زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند... 
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي...
براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني...
در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ... 
او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ... 
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني...
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد...
او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ...
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ..... .

«دکتر علي شريعتي»


Category: | 2 Comments



ترانه "مرا ببوس" یکی از پدیده های نادر در گستره هنر معاصر، بویژه موسیقی پاپ ایران است.این ترانه پیش از محبوب شدن، یکی از اشعار دفتر شعر «آسمان اشک» اثر شاعر و انقلابی جوانی به نام حیدر رقابی بود که توسط انتشارات امیرکبیر و به مدیریت عبدالرحیم جعفری، در اوایل شهریور ماه سال ۱۳۲۹ منتشر شده بود.حتی کودتای ۲۸ مرداد نیز شهرتی برای این ترانه ببار نیاورد.برای نخستین بار در سال ۱۳۳۵ این ترانه ، با آهنگی از مجید وفادار و با تاثیرپذیری از یک آهنگ یونانی، توسط "خاطره ی پروانه" از خوانندگان آن زمان اجرا و برای فیلم فارسی "اتهام" ، آماده پخش شد.این اجرای "مرا ببوس" عادی و فاقد انگیزه ای برای شهرت برق آسای آن بود.
به گفته همه اهل موسیقی که درباره این ترانه سخنی گفته اند ، تنها بازخوانی آن توسط "حسن گل نراقی" و بدون حضور آهنگساز آن یعنی "مجید وفادار" در رادیو ایران بود که زمینه را برای جاودانگی آن فراهم آورد.
فریدون مشیری ، شاعر بلند آوازه ایران، درباره ترانه "مرا ببوس" گفته است:در همه عالم کسی به یاد ندارد ، نغمه سرایی که یک ترانه بخواند؛ تنها با یک ترانه در همه عمر؛ و نامش اینگونه جاودانه بماند.
زیبایی سحرگون و حزن انگیز آوای "حسن گل نراقی"  در اجرای مرا ببوس ، باعث رشد شایعه ی ارتباط این ترانه با مسائل سیاسی روز آن زمان ، از جمله اعدام افسران توده ای شد.به گفته یکی از موسیقی دانان ایران، افکار عمومی معترض ، بار سنگین اعتراض خاموش علیه استبداد را بر دوش این ترانه گذاشتند.
ترانه ای که در ستایش عشق بود.


Category: | 2 Comments


به راحتی میتوان رد پای تفکرات مهدویت را بر روی سلاحهای جنگی ساخت سپاه مشاهده کرد.
در عکسهای زیر، جمع بندی دو کلمه «قیام» و «مهدی» و یا همان «قیام مهدی» ، بر روی موشکهای ساخت سپاه پاسداران را میتوان نمونه دیگری از این نوع تفکرات تندرویانه در سطح مقامات رده بالای مملکتی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برشمرد و متاسفانه این گروه بر طبق این نوع تفکرات، حق ویژه ای را برای خود در جهت کشتار انسانهای بیگناه تحت لوای اسلام و امام موعودشان قائلند.


 


Category: | 0 Comments


این پنج شنبه سالروز یکی از افسانه شده ترین وقایع در تاریخ یعنی کودتای 1953 در ایران است، که نخست وزیر وقت محمد مصدق را سرنگون کرد. همکاری سازمان سیا در آن واقعه مدتهاست که سیاستمداران آمریکائی را به عذر خواهی واداشته است و رژیم مذهبی ایران را به سرزنش و توبیخ.

اما مسئله این حکایتِ آشنا چیست؟ مسئله اش این است که در عالم واقعیت نقش سازمان سیا در سقوط محمد مصدق ناچیز بود. واقعیت این است که بزرگترین نقش در سقوط مصدق را جامعه روحانیت ایران ایفا کرد، و نبایستی به جمهوری اسلامی این اجازه داده شود تا گناه روحانیون را به راحتی پنهان کند.

داستان دراماتیکی که در آن امریکائیان بد طینت کودتائی بر علیه مصدق به راه میاندازند، یا همان «عملیات آژاکس» مشهور، آنقدر بی تامل بازگفته شده که به نوعی واقعیت تبدیل گشته است. انصاف بدهیم، لیست بازیگران این حکایت حیرت آور است، «کرمیت روزولت»، برآمده از یکی از مهمترین خانواده های عالم سیاست امریکا، به اوباش و اراذل پول میدهد که بر علیه مصدق از همه جا بیخبر اغتشاش به راه بیاندازند، از آنطرف ماموران امریکائی شاه سرگردان را قانع میکنند که به کشورش برگردد و تاج تختش را پس بگیرد، و در عین حال کمونیست های دو آتشه و اغتشاشگران ناسیونالیست هم از آمریکا پول گرفته اند تا در خیابانها تظاهرات به راه بیاندازند . ادامه داستان هم به این ترتیب است که آنوقت ایران که در ورطه غلطید و از بحرانی به بحران دیگر رفت، روزولت نظامیها را مجبور کرد که بر علیه خواست قلبی شان وارد معرکه بشوند و دولت کوتاه اما پر اهمیت دموکراتیک مصدق را به پایان برسانند.

اما این قصه بخش عمده ای از واقعیت آن چه که در این جریان اتفاق افتاده است را از چشم پنهان میکند. ایران در سال 1953 در دل یک بحران اقتصادی بود. با ملی شدن نفت توسط تهران، انگلیس نفت ایران را تحریم کرده بود، و فشار ناشی از آن بین متحدان دولت مصدق شکاف انداخته بود. طبقه متوسط، که نگران وضع مالی خودشان بودند آرام آرام از کنار مصدق پراکنده شده بودند. بازاریان از مقاومت سرسختانه مصدق در مقابل انگلیس نگران بودند. لایه های تحصیلکرده رفته رفته از تمایلات خود محورانهٔ مصدق احساس نگرانی میکردند، و زمانی که افسران نیروهای مسلح نیز شروع به صحبت از ناخشنودی خود از مصدق و دخالت در امور سیاسی کردند آنوقت شایعات در مورد کودتای نظامی در دهانها افتاد.

این تنها بخت نبود که از مصدق برگشته بود، بلکه گروههای زیادی از جامعه ایران هم وی را تنها گذاشته بود.

و البته در همین گیر و دار سازمان سیا در تلاش برای سرنگون کردن مصدق بود. سازمان سیا با شاه ایران، که طبق معمول قادر به تصمیم گیری نبود، و با نظامیان ایرانی تماس برقرار کرد، از جمله با ژنرال فضل الله زاهدی که یک افسر فرصت طلب بود وخود چشم طمع به نخست وزیر شدن داشت. روزولت نقشه ای کشیده بود که طبق آن شاه با یک «فرمان حکومتی» مصدق را برکنار میکرد؛ فرمانی که قرار بود پانزدهم آگوست به او رسانده شود، اما فرمانده ارتشی که قرار بود پیغام را به مصدق تحویل دهد خود دستگیر شد و آن نقشه به سرعت در هم ریخت.

و اینجاست که داستان یک چرخش پیدا میکند. با فاش شدن خبر نقشهٔ کودتا، شاه از ایران فرار کرد و زاهدی پنهان شد. اما آنچه حیرت انگیز است این است که مدارک سری امریکائی که در دهه اخیر قابل دسترس شده اند نشان میدهند که امریکا نقشه دومی برای استفاده در صورت شکست نقشه ابتدائی نداشت، و واشنگتن در حال آماده شدن برای قبول شکست بود. تلگرافهای وزارت امور خارجه و سازمان سیا حاوی اعلام شکست کامل برنامه های مخفی آنها بود.

اما درست در زمانی که امریکائی ها امیدهای خودشان را برباد رفته میدیدند و برای ترک صحنه آماده میشدند، ارتش و روحانیون با هم متحد شدند تا مصدق را سرنگون کنند. مراجع روحانی از آغاز نسبت به بحران ناشی از ملی گرائی مصدق ظنین و نگران بودند. روحانیت همیشه در مقابل تلاشهای سیاستمداران سکولار از قبیل مصدق برای مدرنیزه کردن کشور و برای ایجاد یک سیستم جمهوری و ایجاد آزادی های مدنی مقاومت کرده بود. ملا ها احترامی که شاه با وجود همه کم و کاستهایش برای مراجع و روحانیون قائل بود را عمیقا به افکار و برنامه های سکولار مصدق ترجیح میدادند.

بعد از ناکام ماندن کودتا، روحانیون بلند پایه در قم پشتیبانی تلویحی خود را از آیت الله کاشانی که سخنگوی مجلس بود اعلام کردند، و از طریق روابط خود با بازار و نفوذ جدی که بر توده مردم داشتند نقشی مرکزی در ایجاد تظاهراتی که تهران را در خود غرق کرد ایفا کردند. مصدق تنها شده بود، و پس از اینکه با تاثیر روحانیت تظاهرات خیابانی هم به نفع شاه عوض شد، آنوقت ارتش وارد قضیه شد و مصدق را برکنار کرد. و به این ترتیب تنها چند روز بعد از تلاش شکست خوردهٔ سازمان سیا، شاه در میان جشن و هلهله به ایران برگشت.

واقعیت این است که در طی این جریانات، روزولت و همدستانش توطئه گرش بیشتر نقش تماشاگرانی حیرت زده را بازی کردند تا عاملانی موفق. در حقیقت بزرگترین تاثیر روزولت بر تاریخ ایران این بود که روایتی پر شاخ و برگ و اغراق آمیز از ماجراجوئی های خود را بیش از بیست سال پس از آن کودتا منتشر کند. این حکایت پر خطا سپس تبدیل شد به مرجعی برای تحلیل آن وقایع تاریخی، و دستمایه ای برای تخیل عوام، اگرچه واقعیت این بود که واشنگتن در عمل با خامی خاصی در مواجهه با وقایع تهران عاجز مانده بود. پرزیدنت آیزنهاور وقتی حکایت جریان را از روزولت شنید گفت، «من گزارش پر شاخ و برگ روزولت را شنیدم، بیشتر به داستانهای یک رمان ارزان قیمت میمانست تا واقعیتهای تاریخی.»

سیاستمداران امریکائی علاقه خاصی به قبول تقصیر و عذر خواهی برای بدرفتاری های قدیمی دارند. اما حقیقت این است که مسئولیت خفه کردن امیدهای دموکراتیک مردم ایران در تابستان 1953 در درجه اول بر گردن همانهائیست که یک حرکت دموکراتیک دیگر را در تابستان 2009 نیز خفه کردند:‌ روحانیون. آنهایند که بایستی از مردم ایران عذر خواهی کنند.

نوشتهٔ ری تاکیه - Ray Takeyh
روزنامهٔ واشنگتن پست، چهارشنبه 18 آگوست 2010
ترجمه به فارسی توسط صادق رحیمی وبلاگ کالچراللاجیک

Category: | 0 Comments

داستاني در مورد اولين ديدار «امت فاکس»، نويسنده و فيلسوف معاصر، از  رستوران سلف سرويس؛ هنگامي که  براي نخستين بار به آمريکا رفت.
او که تا آن زمان، هرگز به چنين رستوراني نرفته بود در گوشه اي به انتظار نشست با اين نيت که از او پذيرايي شود. اما هرچه لحظات بيشتري سپري مي شد ناشکيبايي او از اينکه مي ديد پيشخدمتها کوچکترين توجهي به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اينکه مشاهده مي کرد کساني پس از او وارد شده بودند و در مقابل بشقاب هاي پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند. وي با ناراحتي به مردي که بر سر ميز مجاور نشسته بود، نزديک شد و گفت: «من حدود بيست دقيقه است که در اينجا نشسته ام بدون آنکه کسي کوچکترين توجهي به من نشان دهد. حالا مي بينم شما که پنج دقيقه پيش وارد شديد با بشقابي پر از غذا در مقابلتان اينجا نشسته ايد! موضوع چيست؟ مردم اين کشور چگونه پذيرايي مي شوند؟»
مرد با تعجب گفت:«ولي اينجا سلف سرويس است.» سپس به قسمت انتهايي رستوران جايي که غذاها به مقدار فراوان چيده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد: «به آنجا برويد، يک سيني برداريد و هر چه مي خواهيد، انتخاب کنيد، پول آن را بپردازيد، بعد اينجا بنشينيد و آن را ميل کنيد
امت فاکس، که قدري احساس حماقت مي کرد، دستورات مرد را پي گرفت. اما وقتي غذا را روي ميز گذاشت ناگهان به ذهنش رسيد که زندگي هم در حکم سلف سرويس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعيتها، شاديها، سرورها و غمها در برابر ما قرار دارد. در حالي که اغلب ما بي حرکت به صندلي خود چسبيده ايم و آن چنان محو اين هستيم که ديگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتي شده ايم که چرا او سهم بيشتري دارد؟ هرگز به ذهنمان نمي رسد خيلي ساده از جاي خود برخيزيم و ببينيم چه چيزهايي فراهم است، سپس آنچه مي خواهيم، برگزينيم. 

برگرفته از کتاب: «شما عظيم تر از آني هستيد که مي انديشيد»

Category: | 5 Comments

آيا دوست داريد رابطه‌اي از نوع عاشقانه با امام زمان داشته باشيد؟
البته فقط خانم‌ها حق برقراري چنين رابطه‌اي دارند، به خصوص خانم‌هاي دانشجو!

Category: | 0 Comments


Category: | 0 Comments

6_8905111039_L600
7_8905111039_L600
64789_282
128581_962
560238_orig

اگر می ترسید که در کنار مردم، بر علیه تمامیت خواهان ثروت و قدرت مبارزه نمایید حداقل در آغوش قاتلین مردم فرو نروید. یادمان نرود که این روزها مجالی است برای تشخیص سره از ناسره. 
خوشا ماندن در جمع هنرمندان دلاوری که شرافت را معنا بخشیدند و نان آغشته به خون ملت را به کفتاران قدرت وانهادند.همانانی که خود را از همین خس و خاشاک خواندند تا بمانند در کنار ملتی که از فشار درفش ظلم ظالمان ، کارد به استخوانشان رسیده است؛ تا با هم درد بکشند درد مشترک دوری از آزادی را.
و بدانند آنان که امروز برای لحظه ای بیشتر روی صحنه ماندن تن به هر ذلتی می دهند، که در فردای این کشور جائی ندارند. 

مادرت نیز، همان شبی که‌ تو رفتی، خواب پرستویی را دیده‌ بود، که‌ از دامانش به‌ سوی کوه پر کشید. از آن روز به‌ دلش برات شده‌ بود، که‌ فرزند همیشه‌ مسافرش، فرزند همیشه‌ بی قرارش، قصد سفری دور دارد، سفری که‌ بازگشتی به‌ همراه ندارد 
شیرکو جهانی : فعال حقوق بشر: مقدمه‌:

این یک متن پخش نشده‌، و در اصل یک سوگنامه‌ از فعال حقوق بشر و معلم اعدام شده‌ کرد، فرزاد کمانگر است. من و فرزاد برای اولین بار، حدودآ در سالهای 2004 ، 2005 از طریق اینترنت همدیگر را شناخته‌ بودیم. در آن زمان نام رمزی اش سیامند بود. همان نامی که‌ برای نوشته‌های ادبی خود نیز به‌ کار میبرد. ما همدیگر را فقط یکبار در مهاباد ملاقات کرده‌ بودیم، در حالیکه‌ برای دیدار برادر چریکش " شیرزاد کمانگر" که‌ اکنون نیز در کوههای سربلند کردستان برای آزادی اش مبارزه‌ میکند، به‌ طرف کوههای شهر سلماس رفته‌ بود و در راه بازگشت با کوله‌باری از خاطرات و سخنهای شیرین و انقلابی به‌ منزل من آمد. بعد از آن که‌ به‌ کامیاران بازگشت، رابطه‌مان از طریق اینترنت همچنان ادامه‌ داشت و چند نفر دیگر از جوانان منطقه‌ را نیز به‌ من شناساند. او به‌ عنوان یکی از اعضای فعال سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، اخبار زیادی را درباره‌ موارد نقض حقوق بشر در کامیاران، اورامان، کرمانشاه و دیگر مناطق میفرستاد. پس از دستگیری نیز از طریق تلفن با یکدیگر تماس داشتیم. اولین نامه‌ای که‌ برای من خواند و از من خواست که‌ در سایتها با نام رمزی " ریبین مامو زاگروس" پخش کنم، متنی بود با عنوان " بازگشت پرستوها" ( که‌ در ذیل می آید). فرزاد این متن را برای یکی از دوستانش به‌ نام " هورام ژیان" نوشته‌ است. هورام یکی از دوستان کامیارانی اش بود که‌ در کرمانشاه به‌ عنوان کارگر شیرینی پزی کار میکرد. قبل از اینکه‌ به‌ صفوف گریلاهای کرد بپیوندد، تحت فشار اطلاعات کرمانشاه بود و در آن زمان نیز ( یعنی قبل از دستگیری خودش) خبر فشارهای وارده‌ بر او و چند نفر دیگر را برایم فرستاده‌ بود. بعدها هورام به‌ قندیل پیوست و از آنجا نیز راهی کوههای شاهو شد. از شاهو نیز برای فعالیت سیاسی و مخفیانه‌ به‌ شهرهای جوانرود و پاوه‌ و کرمانشاه و کامیاران رفته‌ بود که‌ آخرین بار در 2008/1/5، در حالیکه‌ میخواست دوباره‌ به‌ کوههای شاهو بازگردد، نیروهای رژیم از هویت وی مطلع شده‌ و در یک بازرسی در جاده‌ مابین شهرهای کامیاران و روانسر، قصد دستگیری او را میکنند که‌ نهایتآ هورام به‌ دفاع مسلحانه‌ پرداخته‌ و در این درگیری دفاعی چند نفر از متهاجمین به‌ قتل میرسند. در همین درگیری هورام خود نیز زخمی و دستگیر شده‌ و فورآ وی را به‌ اطلاعات کرمانشاه میبرند. فرزاد گفت که‌ شنیده‌ است که‌ هورام را به‌ سختی شکنجه‌ کرده‌ و خانواده‌ خواهرش را نیز از کوچک و بزرگ دستگیر کرده‌اند و حتی خواهرزاده‌ کوچکش را نیز به‌ شت ضرب و شتم نموده‌اند. همان شب در مقابل چشمان خواهر دستگیر شده‌اش، هورام زخمی را شکنجه‌ و گلوله‌باران میکنند. فرزاد که‌ از دوستان نزدیک هورام بود، برایم تعریف کرد که‌ آنان به‌ یکدیگر قول داده‌ بودند که‌ ( هر کدام به‌ شیوه‌ خود) راه آزادی را در پیش گرفته‌ و اگر در این راه هر کدامشان زودتر جان خود را از دست بدهد، دیگری با اراده‌ای محکم تر مبارزه‌ را تداوم بخشد. آنان به‌ یکدیگر قول داده‌ بودند که‌ مرگشان را با لبخند پیشوازی کرده‌، آن را سفری به‌ سوی اوج بپنداشته‌ و صرفآ یک جمله‌ بگویند: سفر خوش رفیق !
فرزاد کمانگر در زمانی که‌ این متن را تلفنی برای من از زندان رجایی شهر کرج میخواند، به‌ دلیل شرایط سخت زندان و حساسیت پرونده‌ خود و دوستانش، نمیتوانست که‌ آن را با نام خودش منتشر کند. لذا از من خواسته‌ بود که‌ با نام مستعار " ریبین مامو زاگرس" در سایتها منتشر کنم. توضیح دیگر اینکه‌ "ریبین" نام مستعار " ناصر قادر زاده‌" یکی از گریلاهای شهید پ ک ک است که‌ اهل شهرستان مهاباد بود و همچنین مامو نیز نام مستعار یک گریلای شهید دیگر است به‌ نام " عاکف مامۆ زاگرۆس" از اهالی شهر بوکان. فرزاد که‌ این دو شخص را مانند بسیاری از مبارزین دیگر راه آزادی بسیار دوست داشت و از ترکیب این دو نام، نام مستعار " ڕیبین مامۆ" را ساخته‌ بود و حتی نام برادرزاده‌اش را نیز پس از تولد " ریبین " گذاشته‌ بود.
این متن را در سال 2008 در چند سایت از جمله‌ سایتهای روژهلات و هه‌لویست با همان نام مستعار فوق پخش کرده‌ بودم. در آن زمان دوست گرامیم " خلیل غزالی" که‌ مسئول سایت هلویست میباشد را نیز، به‌ دلیل اطمینانی که‌ به‌ او داشتم از این موضوع مطلع کرده‌ بودم که‌ این سوگنامه‌ از آن فرزاد کمانگر است و اگر یک روز لازم شود این موضوع را آشکار خواهم کرد. متاسفانه‌ این روز تلخ نیز پس از اعلام خبر اعدامش فرا رسید.
متن سوگنامه‌ فرزاد را در زیر میتوانید بخوانید:

" بازگشت پرستوها "
- به‌ شهید هورام و همه‌ آرزوهای سبزش -
ای برادر، ای همرزم، ای همخون، وقتی به‌ ماه رسیدی، تاریخ قتل عام گلها را بنویس.
ساده‌ و پاک به‌ مانند زادگاهت " شاهینی " * رنگ صداقت بر چهره‌ داشتی. هنوز درد و رنج سالهای یتیمی و کارگری را به‌ امانت نگه‌ داشته‌ بودی، آن زمان که‌ کارگر کارگاههای شیرینی پزی کرمانشاه بودی، وهر عید شادی و شیرینی را مهمان سفره‌های مردم میکردی. و چه‌ قدر آرزو داشتی که‌، مژده‌ نان بودی " برای سفره‌های‌ خالی از نان مردمت". لبخندی بر لب داشتی و همیشه‌ بی قرار رفتن. همیشه‌ از حرکت، از سفر میگفتی...
آنگونه‌ که‌ باید تو را نشناختم، یعنی، فرصت ندادی تا‌ بشناسمت. آنقدر نیامده‌ عزم رفتن کردی،، که‌ هنوز حسرت یک دیدار سیر، بر دلم مانده‌ است... عاشق آتش نوروز و پرواز پرستوها بودی. هر سال ، نوروز را، بر فراز کوه مقابل زادگاهت، می ایستادی و، آتشهای کوچک خانه‌های مردم را، به‌ نظاره‌ مینشستی... و آرزو میکردی که‌ سال بعد، همه‌ آتشها را برای نوروز یکی میکردی. و آنگاه که‌ پرواز پرستوها را هم در آسمان میدیدی، چنان مشتاقانه‌ آسمان را مینگریستی، گویا این آخرین پرواز پرستوهاست، که‌ گویا فردایی برای پرواز نیست. هر بهار چشم به‌ راه بازگشتشان میماندی و، هر پاییز با کوچشان غمگین میشدی.
از پرستوها سفر و حرکت، و از آتش زنده‌ بودن و بخشندگی را آموخته‌ بودی... و یک روز پاییز، همراه با کوچ پرستوها، تو نیز راه کوهستان و " حیاتی آزاد " ** را برگزیدی...
میدانستی برای رسیدن به‌ اوج، به‌ ستیخ، برای رسیدن به‌ قندیل، باید از شاهوها گذشت...
و مادرت... و مادرت نیز، همان شبی که‌ تو رفتی، خواب پرستویی را دیده‌ بود، که‌ از دامانش به‌ سوی کوه پر کشید. از آن روز به‌ دلش برات شده‌ بود، که‌ فرزند همیشه‌ مسافرش، فرزند همیشه‌ بی قرارش، قصد سفری دور دارد، سفری که‌ بازگشتی به‌ همراه ندارد. از آن غروب پاییزی به‌ بعد، مادرت هر روز به‌ جای چشم دوختن به‌ جاده‌ و انتظار مسافری که‌ راه پر پیچ و خم روستا را بپیماید، به‌ شاهوی سفیدپوش چشم میدوزد، و منتظر بازگشت پرستوها میماند...
هنوز معصومیت رنج دوران کودکی و کارگری را بر چهره‌ داشتی، که‌ بر سفیدی برف زدی. بر سفیدی برف، ردی سرخ از خودت تا پای کوه به‌ یادگار گذاشتی، ردی و راهی، که‌ هیچ چیز پاکش نمیکند. هنوز هزاران ناگفته‌ داشتی، که‌ تن را گریبانه‌ به‌ قطعه‌ای از خاک وطن سپردی، گمنام گمنام همانند سرزمینت، که‌ بر هیچ اطلسی نقش نبسته‌، و اما هست...
سرباز گمنام وطن، هنوز هزاران غنچه‌ نشکفته‌ لبخند بر لب و دل داشتی، حسرت شکفتن را بر دل خواهران و مادرت بر جا گذاشتی، هنوز هزاران سخن ناگفته‌ با هم داشتیم که‌ قبل از گفتن، تو همه‌ را عمل کردی و رفتی.
سفرت به‌ خیر رفیق همیشه‌ مسافرم.
سفرت به‌ خیر " هوال " ***

زن عورت است، و هنگامی‌ كه از خانه بيرون می‌رود شيطان او را زينت و آرايش می‌دهد، و نزديكترين جا به خدايش درون خانه‌اش می‌باشد.(1)/از امام جعفرصادق سوال شد هنگامی که زن مردی حائض شدآایا او می تواند با زنش همخوابگی کند؟ حضرت فرمودند:هرچیزی غیر از فرج اشکالی ندارد و سپس حضرت فرمودند به درستی که زن وسیله خوشی و بازیچه مرد است.(2)/پیامبر فرمود:زن پارسا مانند کلاغ اعصم (کلاغی که یک پایش سفید است) نایاب است./(3)/پیامبر فرمود: زن را برای فرا گرفتن نیکی ها بزنید(4)/»زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات ومیل به زینت های دنیا حقا و عدلا در حکم حیوان هستند. و اغلبشان سیرت چهار پایان دارند. و لی به ان ها صورت انسان داده شده تا مردان از مصاحبت با ان ها متنفر نشوند. و در شرع مطهر مردان در احکام،مثل طلاق و نشوز(نافرمانی زن از شوهر) بر زنان چیرگی داده شده اند.(5)

1-گفته پیامبر اسلام به نقل از عبداله بن عمر صحيح. الترمذي وابن خزيمة، وابن حبان
2-فروع کافی-رهنمودهای چهارده معصوم،آداب زناشویی، برگ 99
3-نهج الفصاحه،ابوالقاسم پاینده،تهران،آیت اله مشکینی ،ازدوارج در اسلام برگ 153
4-نکاح المستدرک،باب 67،خبر شماره 4
5-حاج ملا هادی سبزواری


Category: | 2 Comments


جمهوری اسلامی ایران علاوه بر نقص و پایمال نمودن نسل اول و دوم حقوق بشر در کردستان به طور مکرر نسل سوم حقوق انسانی یعنی حقوق جمعی: حق توسعه، حق صلح، حق محیط زیست سالم مردمان این اقلیم را نیز نقض و مورد چپاول و تاراج قرار داده است.
یکی دیگر از جلوه‌های طبیعی مناطق کردنشین که هم‌اکنون آماج سیاست آنها قرار گرفته است کوهستان‌های پوشیده از جنگل آن می‌باشد. که به اعتقاد بسیاری از اکولوژیست‌ها، جنگل‌های قرار گرفته در رشته کوههای زاگرس و دامنه‌های آن یکی از اکوسیستم‌های بکر و بی‌نظیر منطقه می‌باشد که گستره‌ی آن از اطراف دریاچه ارومیه آغاز و تا کوههای لرستان امتداد می‌یابد که ۵ الی ۶ میلیون هکتار پوشش جنگلی است. این بیشه‌زارها و کوهستان‌های پوشیده از درخت و درختچه علاوه بر تأثیرات مثبت آب و هوایی، نقش با اهمیتی هم در جذب توریست و ایجاد درآمد برای منطقه و ساکنین آن دارد. همچنین به‌غیر از شیره "ون" در تولید آدامس طبیعی، در صنایع کاغذ و چوب و کبریت‌سازی و...هم کارایی دارد. از خصوصیات مهم دیگر این پوشش‌های جنگلی پتانسیل رشد و نشونمای سریع و گسترده آن می‌باشد اما به دلایل متعدد از جمله آتش‌سوزی‌های مرموز در طول سالیان اخیر متأسفانه درصد تخریب و نابودی جنگلها به مراتب وسیعتر از توسعه‌ی آن بوده است. بطوری که همه ساله مساحت وسیعی از جنگلها در شعله‌های مهیب آتش فرو می‌رود. به عنوان مثال طبق گزارش منابع طبیعی شهرستان مریوان در سال ۱٣٨۵ بر اثر ۴۷ مورد آتش‌سوزی در جنگلهای مریوان و سروآباد، ۱۲٣ هکتار از جنگلهای طبیعی این منطقه در آتش سوخته است و در سال ٨۶ طبق بیانیه‌ی مشترک سازمانهای جامعه مدنی مریوان بیش از ۲۵۰۰ هکتار از جنگلها در آن شهرستان در آتش سوخته و این روند در سالهای بعدی همچنان سیر صعودی داشته است. به طوری که در طول کمتر از ۴ ماه گذشته بیش از ۱۱۰ مورد و در نیمه دوم تیرماه امسال بیش از ٣۷ مورد آتش‌سوزی روی داده است. در یک نمونه آن در منطقه دالاهو ۲۰ هکتار از جنگل‌های شهرستان دالاهو خاکستر شده است.
از سوی دیگر بنابر نظر کارشناسان محیط زیست تأثیرات درازمدت آتش بر اکوسیستم بسیار مخرب و ماندگار است و باعث فرسایش خاک، جاری گشتن سیلابهای ویرانگر، افزایش گرد و غبار، ممانعت در رویش گیاهان و زیست جانداران و آمیختگی انواع نباتات و حرکت مواد معدنی و ... می‌گردد.
نیروهای نظامی جمهوری اسلامی و عوامل مرتبط با آنان طی چند سال گذشته و چند ماه اخیر در مقیاسی وسیع جنگلهای مناطق مریوان، سروآباد، ملکشاهی ایلام، دالاهو، پاوه، نوسود، اورامان، سنندج، ‘گیلان غرب، بوکان، تکاب و ... را همزمان با لشکرکشی به مرزهای حکومت اقلیم کردستان و حملات توپخانه‌ای به مناطق روستایی آن به آتش کشیده‌اند.
عارف نادری 

Category: | 2 Comments

یـکی را به جــان داد زنــــهار و گفت
نگــــــر تا بیـــــاری ســـر اندر نهفت
نگــــــر تا نباشــی به آبـاد شــــــهر 
تو را از جهان دشت و کوه است بهر
کنـــــون کُرد از آن تخـــــمه دارد نژاد 
کـــــه زآبــــــاد نایــد به دل برش یاد

بر طبق روایت فردوسی ، خورشگران ضحاک ماردوش از دو جوان یکی را گریزان و به کوه فرستادند و چون شمار آنان انبوه شد، به دور از شهر و آبادانی گرد هم زیستند و این چنین قوم کُرد پدید آمد، این است روایت مردمی است که اسطوره شان نیز از ابتدا و در آغاز پیدایش این سرزمین و حتی خیلی قبل تر از آن که تاریخ نویسان قصد نگارش تاریخ را مطابق میل سلاطین کنند، با بی مهری و کشتار پیوند خورده است.
 

Category: | 0 Comments


ایرانیان و بالاخص قشر جوان جامعه که بر طبق آخرین آمار ، ۷۰ درصد از جمعیت کل کشور را تشکیل میدهند برخلاف خواست دولت و شخص رهبر ، از هر فرصتی برای رقص و پایکوبی ، حتی در اماکن عمومی و خیابانها استفاده میکنند.
این روزنه های موجود که به گفته متخصصان جامعه شناس، نافرمانی مدنی قلمداد می شود، در مراسم و اعیاد مذهبی نمود بیشتری پیدا میکند که البته در مراسم دیگر ملی و تاریخی ایرانیان همچون چهارشنبه سوری و سیزده بدر و شب عید نیز در سطح کشور مشاهده میشود.
خامنه ای در آخرین اظهار نظر خود در مورد موسیقی گفته است که موسیقی خلاف قوانین دینی و حکومتی ماست و ما اجازه نخواهیم داد ترویج داده شود.
حال باید دید که این گونه نافرمانیهای مدنی در جامعه به چه سمت و وسویی کشیده میشود و عکس العمل دولت و نیروهای سرکوبگر چه می باشد.
در آخرین بهانه برای این گونه نافرمانی های مدنی که در نیمه شعبان مصادف با تولد امام دوازدهم شیعیان ایران روی داد به گفته حاضرین در محل، از رقص نور و تجهیزاتی استفاده شده بود که تا کنون مشابه آن را در ایران ندیده بودند و فضایی دیسکو مانند را ساخته بودند.

یکی از جوانان در این مهمانی ها میگوید:
پریشب همه چیز آزاد بود، راه خیابان ها را با طناب بسته بودند و بزن و برقص و ... 

 ما پریشب میهمان بچه های محله شمیران نو بودیم.
رقص نور فوق العاده حرفه ای که در هیچ میهمانی ندیده بودیم، موزیک و هرچه که فکر میکنید مهیا بود.


احمدی نژاد در ۵  سالی که در پست ریاست جمهوری مشغول به کار است بارها و بارها از قصد ترور اسرائیل و دیگر سرویسهای اطلاعاتی کشورهای غربی و آمریکا به خودش سخن گفته بود تا آنجایی که این ادعای او در محافل سیاسی و مطرح جهان ، به جوکی بدل گشته بود.

در آخرین ادعای احمدی نژاد در این باره که در همایش ایرانیان خارج از کشور، روز دوشنبه با حضور او در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران گشایش یافت ،احمدی نژاد بار دیگر این ادعا را مطرح نمود که «صهیونیست‌های احمق قصد ترور او را داشته‌اند!»

گو این که این ادعا تا بحال بصورت طنزی خبری در آمده بود اما این بار احمدی نژاد ، به منظور بازخرید آبروی خویش در خارج از کشور که او را بیشتر بعنوان یک دلقک سیاسی میدانند تا یک رئیس جمهور کشوری کهن همانند ایران و از دیگر سوی برای تعمیم افکار مردم بالاخص قشر عوام و غیر سیاسی جامعه که از خبرگزاری های همین رژیم تغذیه خبری میگردند، دست به نمایش بسیار غیرانسانی زده و با انفجاری ساختگی سعی بر آن دارد تا خود را در سطح بین الملل و همچنین جامعه ایران مطرح کند و از دیگر سوی صحت و سقم ادعاهای خویش را به اثبات برساند.
سومین هدف سیاسی این نمایش ساختگی، منحرف کردن افکار سیاسی داخلی  و بین المللی از ادامه حرکتهای معترضانه مردم می باشد.

در انتها یک سوال مهم باقی می ماند و آن این است که مگر هدف این ترور شخص احمدی نژاد نبود پس از چه روی به مینی بوس حامل خبرنگاران حمله شد؟!
آیا شخص تروریست فرق بین مینی بوس حامل خبرنگاران و ماشین حامل احمدی نژاد را که عموما ایشان از سقف آن آویزان میشود را نمیداند؟


Category: | 5 Comments

v

Category: | 0 Comments

شیخ فضل الله نوری در جلسه ای به ناظم الاسلام درباره مدارس جدید چنین میگوید: «ناظم الاسلام, ترابه حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقاید دینی شاگردان را سخیف و ضعیف نمی کند؟»
  • ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش اول ج اول، رودکی ۱۳۶۱
  • اگر مقصودشان اجرای قانون الهی بود و فایده مشروطیت حفظ احکام اسلامیه بود ، چرا خواستند اساس او را بر مساوات و حریت قرار دهند، که هر یک از این دو اصل موذی خراب، نماینده رکن قویم قانون الهی است، زیرا قوام اسلام بر عبودیت است، نه بر آزادی و بنای احکام آن به تفریق مجتمعات و جمع مختلفات است، نه به مساوات ... مگر نمی‌دانی که لازمه مساوات در حقوق از جمله آن فَرْق ضاله و مضله، و طایفه امامیه نَهَج واحد محترم باشند و حال آن که، حکم ضال یعنی مرتد، به قانون الهی آن است که قتلشان واجب است و زنشان بائن است و مالشان منتقل می‌شود به مسلمین از وراثشان، جنازه آن‌ها احترام ندارد، غسل و کفن و صلوة و دفن ندارند. بدنشان نجس است، ... اما یهود و نصارا و مجوس حق قصاص ابدا ندارند و دیه آنان هشتصد درهم است. پس اگر مقصود، اجرا قانون الهی بود، مساوات بین کفار و مسلمین نمی‌طلبیدند و این همه اختلافات که در قانون الهی نسبت به اصناف مخلوق دارد، در مقام رفع آن برنمی‌آمدند و مساوات را قانون مملکتی خود نمی‌خواندند. ... پس ای کسی که میل داری مساوی با مسلم باشی در بلد اسلام تو اسلام قبول نما تا مساوی باشی، والا به حکم خالق قهار باید در بلد اسلام خوار و ذلیل باشی.
    • رساله تذکرة‌الغافل، منسوب به شیخ فضل‌الله نوری، رسائل مشروطیت به کوشش غلامحسین زرگری‌نژاد، تهران، کویر، چاپ اول ، صفحه‌های ۱۷۷ و ۱۷۸.
  • «آزادی قلم و لسان از جهات کثیره منافی با قانون الهی است. اگر نه، تو بگو فایده این آزادی چیست که این کلمه قبیحه را نشر می‌دهی، و بنای قرآن این است که آزادی نباشد. اگر فردا یهود و نصاری و مجوس و بابیه آمدند پای منبر و محراب ما، القای شیطنت کردند، نشر کلمه کفریه خود را کردند، ایجاد شبهه کردند و قلوب صافیه مومنین را تضلیل کردند؛ تو می‌خواهی چه کنی؟»
  • یکی از مواد آن ضلالت‌نامه (قانون اساسی مشروطه) این است که افراد مملکت متساوی‌الحقوقندو در این طبع آخر به این عبارت نوشته شده: «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی‌الحقوق خواهند بود» و این کلمه مساوات، «شاع وذاع حتی خرق الاسماع»، و این یکی از ارکان مشروطه است که به اخلال [آن]، مشروطه نمی ماند. نظرم است در وقت تصحیح، در باب این ماده، یکی نفر از اصول هیات معدود بود، گفت به داعی: که این ماده چنان اهمیت دارد که اگر این باشد و همه مواد را تغییر بدهند، دول خارجه ما را به مشروطه می شناسند و اگر این ماده نباشد لیکن تمام مواد، باقیه باشد ما را به مشروطگی نخواهند شناخت. فدوی در جواب او گفتم: فعلی الاسلام السلام و برخاستم و گفتم: حضرات جالسین بدانید مملکت اسلامیه مشروطه نخواهد شد، زیرا که محال است با اسلام حکم مساوات.
    • رساله حرمت مشروطه از شیخ فضل‌الله نوری، کتاب رسائل مشروطیت، صفحه‌های ۱۵۱ تا ۱۶۷
  • ای مُلحد اگر این قانون دولتی مطابق اسلام است که ممکن نیست در آن مساوات، و اگر مخالف اسلام است، مُنافی [است] با آنچه که در چند سطر قبل نوشته شده که آنچه که مخالف اسلام است قانونیت پیدا نمی کند. ای بی شرف، ای بی غیرت، ببین صاحب شرع برای اینکه تو مُنتحل به اسلامی، برای تو شرف مقرر فرموده و امتیاز داد[ه] تو را، و تو خودت از خودت سلب امتیاز می‌کنی و می‌گویی من باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشم.
    • رساله حرمت مشروطه از شیخ فضل‌الله نوری، کتاب رسائل مشروطیت، صفحه‌های ۱۵۱ تا ۱۶۷

Category: | 0 Comments