Subscribe RSS


تو رفتی و ما ماندیم و آن درد مشترک...

تو رفتی و ظلم ماند و این حق مشترک...

آه، که نمی دانم بر کدامین کوی فریاد زنیم این درد مشترک را؟

در آن شامگه تار، که ریشه هایمان را به قتلگاه آزادی میبرند...

صدف آزاد


Category: | 4 Comments

4 comments to “...تو رفتی و ما ماندیم و آن درد مشترک”

  1. من درد مشترکم
    مرا فریاد کن
    درخت با جنگل سخن میگوید
    علف با صحرا
    دستت را بمن بده
    حرفت را به من بگو
    قلبت را به من بده
    من ریشه های تو را دریافته ام

  1. صدف جان این کامنت را دادم فکر کردم شما هم داشته باشید لازم نیست انتشار دهید فقط خواستم نظرم را به شما گفته باشم و نظر شما را هم بدونم اگر وقت کردی به من ایمیل بزن . خانواده ای را میشناسم که دو تا دختر و یک پسر دارند دو تا دختر خانواده از سن چهارده سالگی دوست پسر داشتند نه اینکه در کوچه پس کوچه با هم صحبت کنند و اینها ، طوری بود که دختر دوست پسرش را میآورد توی خانه و همگی با هم شام میخوردند و دختر چهاده ساله با دوست پسر خود به اطاق خودشان میرفتند و میخوابیدند . حالا این دختر ها یکی دارد پزشک میشود و دیگری در دانشگاه استنفرد در حال گذراندن دکترای خود و از جوانترین دکتر ها خواهند بود . جفت این دختر ها ورزشکارند یکی در شانزده سالگی با کمر بند سیاه کارته درس میداد و دیگری فوتبالیست و مهاجم یکی از تیمهای آمریکا است . یکی با دوست پسر اولش ازدواج کرد و دیگری با دوست پسر دومش این دو دختر برای پسر شاید دو ساعت هم فکر نکرده اند چون هر شب که خواسته توی بغلش بوده و احتیاج به فکر کردن نبوده و حالا شما نگران این هستید که یکی گفته شونبول . این یک چیز غریزی است مثل غذا خوردن ، آب خوردن ، در یک سن مخصوص در بدن ظاهر میشود دست خود آدم هم نیست و اگر ما جلو این را بگیریم فکر و ذکر ما دنبال آن خواهد بود و چه بسا که اغده ای بار بیانیم و تا سن ٨٠ سالگی هم در فکر سکس باشیم برای اینکه آنموقع که ما خیلی انرژی داشتیم و خیلی میخواستیم دسترسی نداشتیم اوج شهوت دختر یا پسر همان ١٤ تا ١٨ است که ما علف هم گیرمان نمیاد چه برسد جنس مخالف البته خیلی از ما گیرمان می آمد ولی چقدر وقت تلف میکردیم خدا میداند و همین عقب ماندگی که بیشتر مسلمانها و کلآ دین دار ها دارند . باز هم مینویسم مگر احساس شهوت کردن دست خود آدم است چرا وقتی سه ساله هستیم این احساس را نداریم. بشینید از خودتان سؤال کنید و تعارف را بگذارید کنار آیا لذتی بالاتر از این هم هست ؟ چرا ما باید هم به پسر ها زجر دهیم و هم به دختر ها و هم انرژی مان را حدر بدهیم و اغده ای هم بار بیاییم . خود محمد پیغمبر اسلام از سن شش سالگی با کنیزی بنام برکه ،که مادرش برای او خریده بود بزرگ شد و تا سن ٢٥ سالگی با این دختر با هم میخوانیدند تا وقتی که محمد میخواهد با خدیجه ازدواج کند برکه را آزاد میکند و بعد از مرگ خدیجه هم که ماشاءالله با عایشه ٧ ساله نامزد و در ٩ سالگی با آن ازدواج میکند و بعد هم زنان متعدد و کنیزان متعدد میگیرد . سخن آخر اینکه تا ما از قید و بند سکس بیرون نیاییم همواره گرفتاریم . به نظر من دختر و پسر وقتی به سن بلوغ رسیدند و خواستند که سکس داشته باشند باید پدر و مادر نیاز جنسی آنها را برطرف کنند چطور که به بچه شان غذا میدهند برای سکس هم مانند غذا فکر کنند که بچه شان نیاز دارد و با آموزش لازم به این امر مهم کمک کنند. من یادم هست که حاضر بودم تمام عمرم را بدهم اگر اجازه میدادند با دختری که دوست دارم یک شب با هم باشم آخر فکر کنید اینهم شد زندگی که این آخوند های احمق برای ما درست کرده اند؟

  1. چه شعذ زیبایی صدف عزیز

  1. یا خواستی از شر من خلاص شوی و یا کنترل سایتت را نداری در هر حال ممنونم و دیگر با این کامنتهای مزخرف مزاحم وقتتان نمیشوم