شیوانا همراه کاروانی در راهی میرفت.ظهر به منزلی رسیدند و چون تا منزل بعدی یکروز کامل راه بود,تصمیم گرفتند همانجا استراحت کنند و سحرگاه روز بعد به سمت منزل بعدی حرکت کنند.وقتی همه کاروانیان مستقر شدند,شیوانا سطل آبی برداشت و به سراغ پله های شکسته حجره ای رفت و با گلی که فراهم کرده بود شروع به ترمیم پله های شکسته کرد.
یکی از کاروانیان مات و مبهوت به شیوانا خیره شد و با تعجب گفت:استاد! شما با این همه علم و معرفت چرا وقت گرانبهای خود را به بنایی و بازسازی پله های شکسته تلف میکنید!حیف از شما نیست که استراحت نمیکنید و به این قبیل کارهای بی ارزش می پردازید؟!درثانی کسی به شما بابت انجام اینکار پول نمیدهد.پس چرا زحمت میکشید و انرژی خود را هدر میدهید؟
شیوانا بی اعتنا به مرد معترض بکار خود ادامه داد.
مرد که از بی اعتنایی استاد خشمگین شده بود با صدای بلندتر درحالیکه شیوانا را مسخره میکرد گفت:استاد بزرگ.همانطور که کار میکنید میتوانید بگویید که فرق یک آدم نادان و یک سالک معرفت چیست؟!!
شیوانا لبخندی زد و گفت"من در خصوص انسان نادان اطلاع خاصی ندارم.اما یک سالک معرفت کسی است که در هر لحظه از زندگی خود صرفنظر از پولی که به او میدهند,مفیدترین کاری را که از او برمی آید انجام دهد.من از الان تا شب هنگام کاری برای انجام ندارم.خسته هم نیستم.
من اینکار را انجام میدهم چون تنها کار مفیدی است که الان میتوانم انجام دهم و همین احساس مفید بودن برای من کفایت میکند.
نتیجه اخلاقی: ما نباید هیچگاه از مبارزه برعلیه این رژیم جلاد خسته یا نا امید شویم و هرمبارز,فراخور توان و موقعیت خود باید در پیشبرد این جنبش , قدمی بردارد..
Category:
اجتماعی
| 4
Comments
سلام دوست عزیز
ممنون از مطلب بسیار خوبت
من هم با این نتیجه گیری شما از این مطلب کاملا موافقم
ما حتما پيروزيم v
رسول اکرم (ص): حکومت با کفر باقي ميماند,اما با ظلم باقي نمي ماند
مرگ بر ديکتاتور