گلهء به سوی چراگاهی که فقط یک دروغ بزرگ است, در حرکت است.
گله به دنبال چوپان با اکراه براه افتاده است، ولی خوب میدانند که چوپان؛ خود نیز گوسفندی است؛ حتی گوسفندتر از گله!
گله به دنبال چوپان با اکراه براه افتاده است، ولی خوب میدانند که چوپان؛ خود نیز گوسفندی است؛ حتی گوسفندتر از گله!
تلاش چوپان در هماهنگی گله و مطیع ساختن آنها در برابر احکام صاحب مزرعه،راه به جایی نمیبرد و فقط خوش رقصی او برای صاحب مزرعه, وی را به مقام چوپانی نائل کرده است.
گله از بسیاری از مسائل دیگر آگاه است...
گله می داند که چوپان خود نیز راه را نمی شناسد...
گله میداند که چوپان نمی داند که صاحب مزرعه چه در سر دارد...
گله می داند که صاحب مزرعه قصد جان آنها را کرده است.
حتی گله میداند که میتواند گله نباشد...
گله میداند که میتواند خودش چوپان خودش باشد...
گله میداند که حتی میتواند صاحب مزرعه خودش باشد...
Category:
اجتماعی
| 3
Comments
دیدی که تازگی ها یه مریضی به کامنت ها منفی میده داستان از اونجا شروع شد... منو چندتا دیگه محروم از دادن رای منفی شدیم بی دلیل و عده ای هم الان محروم از نظر دادن هستن. منم یه "رنجنامه" نوشتم لینک کردم برو ببینش! :D