Subscribe RSS

یـکی را به جــان داد زنــــهار و گفت
نگــــــر تا بیـــــاری ســـر اندر نهفت
نگــــــر تا نباشــی به آبـاد شــــــهر 
تو را از جهان دشت و کوه است بهر
کنـــــون کُرد از آن تخـــــمه دارد نژاد 
کـــــه زآبــــــاد نایــد به دل برش یاد

بر طبق روایت فردوسی ، خورشگران ضحاک ماردوش از دو جوان یکی را گریزان و به کوه فرستادند و چون شمار آنان انبوه شد، به دور از شهر و آبادانی گرد هم زیستند و این چنین قوم کُرد پدید آمد، این است روایت مردمی است که اسطوره شان نیز از ابتدا و در آغاز پیدایش این سرزمین و حتی خیلی قبل تر از آن که تاریخ نویسان قصد نگارش تاریخ را مطابق میل سلاطین کنند، با بی مهری و کشتار پیوند خورده است.
 

Category: | 0 Comments

0 comments to “روایت قوم کُرد از زبان فردوسی”