Subscribe RSS

قلمي از قلمدان قاضي افتاد. شخصي که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضي کلنگ خود را برداريد.

قاضي خشمگين پاسخ داد: مردک اين قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسي؟


مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانه مرا با آن ويران کردي.


عبيد زاکاني

Category: | 0 Comments

0 comments to “!کلنگ قاضي”