Subscribe RSS


آگاه سازی افراد مذهبی بر نادرست بودن بخشی و یا تمام کلیت باور مذهبی آنان مسیری است که در فضای مجازی و با توجه به پرمخاطب گردیدن سایتها و وبلاگ نویسی چندیست که دنبال میشود اما متاسفانه در این راه، بعضا" برخی وبلاگها و سایتهای مخالف دین و مذهب، به جای ارائه ادله شفاف و دلیل و برهانی روشن بر نادرست بودن تفکرات خرافی در مذهب،با استفاده از کلمات توهین آمیز، سعی در به سخره گرفتن و استهزاء و دادن دشنامهای بی فایده به اعتقادات دینی مردم دارند.
این واقعیت که این اعتقادات کاملا ناخواسته در طول ۱۴۰۰ سال، ذره ذره تار و پود زندگی و افکار بخش مذهبی و سنتی مردم ایران را تشکیل داده است نکته ایست که نباید از مد نظر دور نگه داشته شود که این خود راهی بسیار طولانی تری را در ایجاد یک دیالوگ مفید و همچنین به نتیجه رسیدن آن طلب می کند. 
مبرهن است که در جامعه ایران به دلیل بافت سنتی و عدم دسترسی آنان به فضای مجازی بدون فیلتر، قشر بسیاری از مردم که کماکان از دنیای مجازی بی بهره هستند شاید ناظر اینگونه جدلهای دین ستیزان با بی دینان در فضای مجازی نباشد پس اگر فضا را به همین فضای مجازی و جامعه بالاترین محدود نمائیم مشاهده میشود که در این کارزار که اکثریت مطلق را اعضای اپوزسیون مخالف رژیم تشکیل داده اند، چگونه دو گروه مذهبی و لامذهب رودرروی یکدیگر قرار گرفته اند و به قول معروف به دروازه خودی گل میزنند که این پرسه در دراز مدت اثرات سویی را میتواند بر آینده ایران زمین داشته باشد.
 اولین مورد قابل ذکر این می باشد که گروه اپوزسیون مخالف رژیم، به توافقی نانوشته بر جدایی دین از سیاست رسیده ایم و همه میدانیم که در آینده ایران، دین و اعتقادات مذهبی میبایست که در خانه ها مانده و جایی در سیاست خرد و کلان کشور نداشته باشد.پس از چه رو میباید این حساسیت های دینی در ذهن افراد مذهبی مخالف رژیم زنده نگه داشته شود؟
دومین ایراد وارده بر اینگونه برخوردهای توهین آمیز نسبت به اعتقادات افراد مذهبی، این میباشد که حساسیتهای این افراد به طوری تشدید می یابد که هر گونه استدلال منطقی را نیز از زاویه عاری بودن آن استدلال از واقعیت تلقی می نمایند.به دیگر سخن لامذهبیون با این روش ناکارآمد باعث ایجاد سرسختی بیشتر در قشر مذهبی شده و استدلالهای منطقی و صحیح در رد خرافات و دین را نیز همریف توهین و تمسخر قلمداد کرده و آنها را رد می کنند. و دلیل آن نیز این می باشد که از نظر روان شناختی مباحثه ، افراد بی دین قادر نبودند که اولین فاکتور در زمینه اثبات حرفهای خود که همان اعتماد سازی است را با مخاطب خود برقرار نمایند.
سومین زیان این گونه مباحث توهین آمیز از سوی بی دینان، از بین بردن کامل پتانسیل و ظرفیت آتی برای مباحثه می باشد چرا که از آغاز با شیوه ای غلط وارد بحث گردیده اند و باعث شده اند که قدمهای دوم و سوم و بعدی در همین آغاز از بین برود.
نکته قابل ذکر بعدی این می باشد که باعث ایجاد شکافی عمیق بین افراد می شود که اگر این نوع برخوردها بطور وسیع در سطح جامعه رخ دهد باعث رویارویی مردم با یکدیگر شده و این خود بهانه ای به دست روحانیون می دهد که مجددا برای ایجاد حکومتی اسلامی تلاش کنند و شاید در این مسیر به لطف بی دینان، سربازان تازه نفسی را هم در کنار خود از بطن جامعه همراه نمایند.
و نکته آخر این می باشد که شاید افراد خنثی در جامعه، به دلیل تمسخر و توهینهای افراد بی دین و حمله های صرفا مناقشه آمیز و دشنام آلود، مسیر خود را انتخاب کرده و بخاطر این که در استدلال افراد بی دین تمسخر زیادتری را مشاهده میکنند به صف دینمداران بگروند.
حکومت ولایت فقیه با باتوم و طناب دار دین را در مخ انسانها می کند بر ماست که با باتوم توهین و تمسخر بی دینی را تبلیغ نکنیم.

Category: | 4 Comments

4 comments to “اگر میخواهیم به جامعه ای سکولار برسیم راه آن آگاه کردن مردم است و نه توهین و تمسخر باورهای مردم مذهبی”

  1. صدف عزیز مدتها پیش چنین مطلبی نوشتم... باور من بر این است که دین ستیزی و توهین به عقاید مذهبی دیگران آن هم در سطح کلان و دولتی نیز نوعی نقض سکولاریسم است! اما کو گوش شنوا...

  1. تحلیل متین و وزینی را نوشته اید.
    متاسفانه ملت ایران یا از این طرف بام می افتند و یا ازآن طرف بام

  1. قال خودم:ديگران شما را به بالاترين دعوت كردند شما هم من را دعوت كنيد ممنون ميشم

    hotan1@aol.com

  1. می دانی صدف جان من معتقدم تا زمانی که اکثریت قریب به اتفاق مردم نخواهند که دین از حکومت و سیاست مملکت زدوده شود هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. متاسفانه برآورد من نشان میدهد که بدنه ی اصلی جامعه ی ما که مذهبی است به هیچ عنوان مایل نیست این اتفاق رخ دهد! تقریبا همه ی مذهبی ها خواستار حضور مذهب (ولو کمرنگ) در حکومت و قوانین حاکم بر جامعه هستند. به باور من پیش نیاز برقراری حکومت لائیک این است که اکثریت قاطع ملت خواهان عدم حضور دین به هر شکل و هر میزان در امر حکومت و قضاوت و... باشند و پیش نیاز این فرض نیز بی دین بودن مردم است! چه همانطور که اشاره کردم مومنان حکومت بی دین را بر نمی تابند مگر به شکل نوع دیگری از دیکتاتوری و اجبار و زور مثل رژیم سابق.
    اما پروسه ی بی دین شدن مردم هم پروسه ای بس طولانی است. اینقدر طولانی که شاید چند صدسالی زمان ببرد! من مدتی را در گوگل باز شاهد مباحثه ی دوستانی با برخی از "برادران"! بودم. بحث ها بسیار مودبانه و محتاطانه بود. اما شما فکر می کنید کوچکترین تاثیری، حتی به اندازه ی سر سوزنی داشت؟ مطلقا! مطلقا!
    چشمه ی آگاهی و اشراف به یاوه گویی های مذاهب و ادیان باید از درون خود انسانها بجوشد و تجربه ی من نشان داده که در مورد قشر عظیمی از مسلمانان این چشمه دیرزمانیست که خشکیده. آنها که چشمه ای جوشان دارند نیز بدون نیاز به این بحث ها خود به سوی جستجوی حقیقت کشیده می شوند و حقیقت پوچ و بی اساس ادیان را درمی یابند.

    الهه