Subscribe RSS


از سال۵۹ ،نوزده روز بعد از شروع جنگ بود كه براي اولين‌بار سردشت بمباران مي‌شود.آنروز باز هم صدای بمب در شهر طنین انداخت.هفتم تیر سال ۶۶ مریم ۸ ساله بود.هر وقت که شهرشان بمباران میشد او و مادرش به بالای پشت بام میدویدند تا ببینند کدام خانه ویران شده.
آیا خانه مادر بزرگ سر جایش هست؟خانه عمو رحمان چطور؟ دخترخاله هایش زنده اند یا زیر آوار دفن شده اند.اما اینبار که بالای پشت بام رفتند خبری از ویرانی نبود،فقط غباری غلیظ در هوا مشاهده میشد.اولش مادر مریم خوشحال شد،پیش خودش میگفت:چه خوب، کسی اینبار نمیمیرد...اما دقیقه ای نگذشت که مردم شهر دوان دوان بسوی جهت مخالف غبار فرار میکردند.کودکان جیغ میزدند و زنان با پاهای برهنه بر خاک داغ تیرماه روان بودند،طوری که مادر مریم فکر کرد،نکند شیطان دنبال مردم کرده!چند لحظه بعد مادرش مرد،مریم هم در کنارش مرد.
این روایت و هزاران روایت دیگر، داستان شهری است که ۲۳ سال پیش در بمباران شیمیایی ،صدها نفر از سکنه خود را از دست داد و از آن روز به بعد بوی سیر و لیمو،مهمان ناخوانده هوای شهرشان شد.مردمی در آن روز مردند اما آنان که باقی ماندند وضعشان از مردگان بدتر است.هزينه‌هاي زياد درمان عوارض گاز خردل كمر مردم را شكسته.


فرداي بمباران شيميايي سردشت وزارت كشور وقت، آماري را به سازمان ملل اعلام مي‌كند كه طي آن تعداد مصدومان شيميايي سردشت ۴ هزار و پانصد نفر خوانده شده است و آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني خطيب جمعه تهران آمار مصدومان شيميايي سردشت را ۸ هزار و ۲۵ نفر خوانده است.
بمباران شيميايي سردشت  مثل بمباران هسته‌اي هيروشيما بود گرچه هيروشيما بزرگ‌تر است و حجم بمباران وسيع‌؛ اما هيروشيما در دهه ۴۰ بمباران شد،زمانی كه كسي در دنيا مدعي حقوق بشر نبود، اما در دهه ۸۰ كه سردشت بمباران شد «حقوق بشر» صحبت داغ مجامع بين‌المللي بود.

جانبازي كه دست ندارد كسي برايش قاشق مي‌گيرد، جانبازي كه پا ندارد چرخ‌هاي ويلچر، پاهايش مي‌شوند، جانباز قطع نخاعي را كسي اين‌ دست و آن دست مي‌كند و لباس بر تنش ميکشد، اما هيچ‌كس نمي‌تواند به‌جاي جانباز شيميايي نفس بكشد.هیچکس نمیتواند پوست سالم یک مصدوم شیمیایی بشود که آنقدر خود را میخاراند تا از پوستش خون می آید.



صالح عزيزپور‏،رئيس هيات مديره انجمن دفاع از حقوق مصدومان شيميايي سردشت مي‌گويد: براي كشوري كه ميليارد، ميليارد پول خرج مي‌كند، دست كم۱۶۰۰ جانبازي كه خودشان شناسايي كرده‌اند آنقدر ارزش ندارند كه برايشان يك پزشك متخصص در بيمارستان مستقر كنند.او می افزاید:نه تنها یک کلینیک تخصصی براي رفاه مصدومان شيميايي تجهيز نكرده‌اند بلكه كار هم سخت تر شده است زيرا بيمارستان داخل شهر را هم به بيرون از شهر منتقل كرده‌اند.

عزيزپور ادامه می دهد: مشكل تامين دارو صد درصد است داروهاي لازم مصدومان شيميايي را معمولا داروخانه‌هاي داخل شهر ندارند و مردم بايد از اروميه آن را تهيه كنند و وقتي ما پيگيري مي‌كنيم وزارت بهداشت مي‌گويد مسووليت آن با بنياد شهيد است و بنياد شهيد، وزارت بهداشت را مسوول آن مي‌داند.




یک شب خانه نشسته بودیم، بابا یکدفعه گفت چشمم جایی را نمی بیند؛ پدر از آن شب کور شد. کمتر از یک سال بعد از آن شب، پدر فوت کرد. «این روایت »توفیق بیتوشه «، از مرگ پدرش است. اما با عوض کردن چند کلمه آن، به راحتی داستان بیشتر مردم شهر میشود؛ مادر ریه هایش سوخت، مادر مرد. خواهر نفسش بند آمد، خواهر مرد و... این جا سردشت است؛ اولین شهر مسکونی شیمیایی شده جهان. بوی سیر و لیموی روز هفتم تیر سال ۱۳۶۶ دیگر جزئی از زندگی هر روز مردم این شهر شده است. زندگی ای که چند اصل در آن فراموش ناشدنی است.سردشت در آخرین روزهای جنگ ۸ ساله بمباران شیمیایی شد. در لحظه، ۱۱۰ نفر از مردم شهر جان دادند و سایر شهروندان هم تا ماه ها با گاز انباشته شده در خانه ها و مغازه هایشان زندگی کردند. مردم در حال حاضر زندگی عادی ندارند. طبق قانون های داخلی و بین المللی، دولت ایران موظف است تا حقوق مادی و معنوی را به تمام مردم آسیب دیده این شهر بپردازد اما...

 
تنها ۵ درصد از مردم سردشت از حقوق خود بهره مندند.سردشت فراموش شد. بعد از تیر ماه ۶۶ تنها هنگامی که سخن از مظلومیت ایران در جنگ به میان می آمد، نامی هم از سردشت برده می شد. گاهی هم آن زمان که ایران به اتهام تلاش برای ساختن بمب هسته ای مورد فشار جامعه جهانی قرار میگرفت.۸۰۲۴» نفر در روز هفتم تیر ماه ۱۳۶۶ در سردشت بر اثر بمباران شیمیایی مصدوم شدند «؛ نقل قولی از علی اکبر هاشمی رفسنجانی در تریبون نماز جمعه تهران در سال ۱۳۷۶ . سندی که بر مصدوم بودن بیش از ۸۰ درصد جمعیت ۱۰ هزار نفری آنزمان سردشت صحه می گذارد.

اما »دلشاد. ص «، عضو یکی از ان جی او های ( 2] NGO ]) سردشت، معتقد است که در تمام این سال ها، قربانیان سردشت پیراهن عثمانی بودند که در روز مبادا علم می شدند. دلشاد، تشکیل اولین کمیسیون تشخیص جانبازان شیمیایی، از ۱۵ سال بعد از فاجعه را دلیلی برای این گفته خود می داند. با این حال آمارهای موجود در انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی، حاکی از این است که بعد از گذشت بیست و یک سال از مرگ سردشت، هنوز هم تنها کمتر از ۵۰۰ نفر از ساکنان این شهر به عنوان جانباز شناخته شده اند و از حقوق نسبی خود بهره مندند؛ یعنی تنها ۵ درصد.در همین حال، بیش از ده هزار نفر از مردم سردشت، پرونده های پزشکی خود را تحویل داده و پشت کمیسیون های تعیین درصد مانده اند. افرادی که به اذعان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و همه شواهد و قرائن پزشکی موجود- از جمله جمعیت وقت سردشت- در معرض آلودگی بمب شیمیایی قرار گرفته اند.به گفته »حسن ح «، اصلی ترین دلیلی که در رد شهروندان سردشتی به عنوان مصدوم شیمیایی اعلام می شود، نداشتن پرونده بالینی روز بمباران شیمیایی است. اما شهروندان بر این باورند که این در خواست منطقی نیست.

»آمنه ع « هم که معتقد است به دلیل قرار گرفتن در معرض گاز شیمیایی، مشکلاتی چون سوزش و خارش چشم، خارش پوست و مشکلات تنفسی دارد، از روزهای جنگ و آوارگی می گوید و این انتظار را که نسخه ها و پرونده های پزشکی در آن شرایط، حفظ و ۲۰ سال نگهداری شود، غیر عقلانی می داند. «همه چیز داریم غیر از حقمان اما مسئله به همین جا ختم نشده و بسیاری از مصدومانی که این اسناد را هم در دست دارند و حتی عکس های آنان در نقاهتگاه های سال ۶۶ موجود است، سال هاست که از حقوق خود بی بهره اند و هزینه های گزاف درمان و ازکار افتادگی خود را متقبل می شوند. رسول و صابر بیتوشه، پدر و فرزندی هستند که هر دو با وجود داشتن صورت سانحه، پرونده بالینی وحتی عکس مصدومیت در روز بمباران شیمیایی، تا زمان مرگ، از حقوق خود بی بهره بودند. ولی طبق قانون، حق شهروندی، دولت را موظف می کند تا علاوه بر جبران خسارات سال های گذشته برای خانواده آن ها، این افراد و امثال آن ها رابه عنوان جانباز بشناسد.

توفیق بیتوشه، فرزند رسول بیتوشه، مرگ تدریجی پدر را اینگونه روایت می کند: ۱ سال آخر زندگی پدرم، کم کم تنگی نفس و کم سویی چشمانش به او فشار آورد و پاسخ همه متخصصان هم در این باره قرار گرفتن در برابر بمب های شیمیایی بود؛ تنگی نفس، کوری مطلق، خارش و عاقبت زیر این آلام جان دادن. «به گفته توفیق بیتوشه، نامه نگاری و ارائه اسناد و مدارک مستدل (اسناد آن موجود است) به بنیاد شهید سردشت، استان و بنیاد کل، نماینده سردشت در مجلس، مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران کل کشور، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی و رئیس جمهور فعلی (اسناد آن موجود است)، هیچ باریکه راهی را برای احقاق حقوق شان باز نکرد: »تعجب می کنم، نمی دانم وقتی تمام اسناد و مدارک موجود است، این همه مقاومت چه معنایی می تواند داشته باشد. ما همه چیز داریم غیر از حقمان. «صابر، برادر توفیق هم که یازدهم تیرماه ۶۶ به مرکز آموزشی و درمانی سینای تبریز منتقل می شود (اسناد آن موجود است)در سن ۲۶ سالگی و یک سال بعد از ازدواجش، به دلیل بیماری ناگهانی ناشناخته ای سمت راست بدنش از کار افتاده و بعداز چند ماه فوت می کند. صابر هم به سرنوشت پدر دچار می شود.

ایران موظف به پرداخت خسارت آسیب دیدگان سردشت است. با این حال و با وجود اعتراض های مصدومان سردشت، دولت ایران حاضر نیست برای جبران خسارت در عرصه بین المللی از حکومت سابق عراق و کشورها و شرکت های همکار او شکایت کند. به عقیده یکی از اعضای انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت، همین برخوردهای ایران باعث شده که در آخرین دادگاه های همدستان صدام، انگشت های وکلای متهمان جنایت جنگی علیه کردهای حلبچه به سمت ایران دراز شود و از حلبچه ای ها بپرسند: »هواپیماهایی که شما را بمباران شیمیایی می کردند، پرچم ایران روی شان نقش بسته بود یا عراق؟ »عثمان مزین «، دبیر کمیته حقوقی »انجمن دفاع از مصدومین شیمیایی سردشت « هم در این باره توضیح می دهد: »وزارت خارجه که مسئول و متولی دفاع از حقوق اتباع کشور به طرفیت افرادی است که علیه اتباع ایرانی مرتکب جرمی شده اند،در مورد مطالبه و احقاق حقوق مردم سردشت اقدامی را انجام نداده و تاکنون شکایت یا پرونده ای به منظور طرح دعوی علیه افراد، دولت ها و شرکت هایی که تسلیحات شیمیایی را در اختیار حکومت عراق قرار داده و مرتکب نقض قوانین بین ا لمللی شده اند تشکیل نداده است. «به گفته مزین، با وجود اصرار بسیاری از حقوق دانان، صاحب نظران و مردم بر طرح دعوی در دادگاه ویژه رسیدگی به اتهامات اعضای حکومت بعث، ایران باز هم از این کار استنکاف کرده است.
 
این در شرایطی است که به گفته دکتر »اسعد اردلان «، حقوق دان، طبق قوانین داخلی و بین المللی در صورتی که دولت ایران از شکایت علیه متجاوزان به حقوق اتباعش خودداری کند، خود موظف به جبران کامل این خسارت ها می شود.تحت پوشش قرار گرفتن کمتر از ۵ درصد ( ۴۰۰ نفر) از مصدومان پس از گذشت ۲۱ سال از این فاجعه، مسئله ای است که به باور مزین، به معنای تضییع حق ۹۵ درصد دیگر مصدومان و موجبات سرخوردگی مردم جنگ زده سردشت خواهد بود.

کلینیک تخصصی جانبازان شیمیایی سردشت در آستانه تعطیلی شاید وضعیت رسیدگی به درصد یک رقمی مصدومان تحت پوشش خدمات بنیاد شهید است که رمقی برای پیگیری دوباره در ده هزار نفری که چند سال است پشت کمیسیون های تعیین درصد مانده اند، باقی نگذاشته است.»رحیم ق «، که چشمان سرخ پر آب و سرفه های مکررش باعث اخراج او از نانوایی محل کارش شده، با اعتراض به نحوه رسیدگی به پرونده ها در کمیسیون های تعیین درصد می گوید: »درصد نمی خواهیم، حقوق نمی خواهیم فقط محض رضای خدا آن چهاردیواری که نامش را "کلینیک تخصصی جانبازان" گذاشته اند، دوباره فعال کنند تا حداقل داروهایمان گیرمان بیاید. «شنیده ها درباره وضعیت این کلینیک حاکی از این است که ریاست بنیاد شهید سردشت، اعلام کرده که کلینیک به دلیل نداشتن ردیف بودجه جداگانه با بنیاد شهید، به ناچار تعطیل می شود. همچنین شنیده می شود که به دلیل تسویه حساب نکردن با پزشکانی که قبلاً در کلینیک مشغول به کار بودند، افراد جدیدی حاضر به بستن قرار داد با آن نیستند.

دور بنیاد شهید سردشت را خط قرمز بکشید »افسانه مولائیان «، پزشکی که نزدیک به دو سال و تا سه ماه پیش در این کلینیک فعالیت داشته است،و به وضعیت نابسامان فعلی کلینیک و نبود پزشک در آن اشاره می کند. او ناتوانی مردم در تامین هزینه های سرسام آور داروهای آلمانی، آمریکایی و اتریشی را برای کسانی که تحت پوشش بنیاد قرار نگرفته اند یادآور می شود و تاکید می کند که حتی خانواده هایی با سطح اقتصادی متوسط به بالا هم از تامین این هزینه ها ناتوانند.این پزشک سردشتی، بالا رفتن میزان ابتلا به انواع سرطان از جمله ریه و خون، بیماری های ناشناخته پوستی، مشکلات ریوی و نازایی و سقط جنین را اثرات ناشی از آلودگی به گازهای شیمیایی می داند. چرا که به باور او، خون شیمیایی شده روی ژن ها اثر می گذارد و باعث تغییرات ژنتیکی در سندرم های ژنتیکی می شود که باعث بیماری های ژنتیک و سقط جنین در رحم مادر می شود.

البته تمام موارد ذکر شده در ارتباط با بنیاد شهید و امور ایثارگران با «صدیق معروف پور» ، رئیس این سازمان در سردشت در جریان گذاشته و پرسیده شد. اما معروف پور نه تنها پاسخگوی هیچ کدام از سوالات پرسیده شده نبود، بلکه با تاکید بر این که برای نوشته های پیشین هم بنیاد شهید و فرمانداری سردشت از نگارنده و رسانه متبوعه شکایت کرده است، تهدید کرد که در صورت انتشار این مطالب هم تاکیداً پرونده دیگری گشوده و شکایت دیگری طرح می کنند.رئیس و یکی دیگر از کارکنان بنیاد شهید سردشت در پاسخ به این که چرا به جای گذاشتن وقت و هزینه روی شکایت، حاضر نیستند پاسخ یا توضیح بدهند، اعلام کردند که تنها توصیه شان این است که دور بنیاد را خط قرمز بکشیم!
برگرفته از سایت  هه‌ڵوێست


تبسم شیرین عشق...
گوشه ای از نگاه خداست...
به نگاه او می سپارمت...

روز مرد در میان این همه نامردی و ظلم و جفا،

بر تو مبارک باد...

Category: | 2 Comments


عکسهای پس از آزادی محمد نوری زاد از اوین.







چنگ انداختن سپاه بر منابع مالی ایران به بهانه بن بست شکنی! و فقر روزافزون در بین اقشار جامعه





شعارها به ناگاه تغییر میکند!شعار "ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند" به شعار "ما اهل کوفه نیستیم، جون می‌دیم و می‌ایستیم" تغییر شکل میدهد.آنهم در کمتر از یک روز!
باید پرسید که چه شده است که حامیان احمدی نژاد به یکباره ولایت مداری شان را زیر پا میگذارند و این چنین آشکارا شمشیر از رو میبندند؟
 به نظر میرسد که در حال حاضر،کشمکش بین دو جناح قدرت که از یک سوی احمدی نژاد و طرفداران و وابستگان سیاسی و مالی او قرار دارند و از سوی دیگر گروههایی مختلفی از اصولگریان به سردمداری آقای لاریجانی رئیس کنونی مجلس قرار دارند؛نمود بیشتری پیدا کرده است.تا آنجا که لاریجانی در ابتدای جلسه امروز مجلس تصریح کرد: بیان داشتند که نامه‌ای خدمت رهبری معظم داده شده است و آن را دال بر اقدامات پشت پرده دانستند حال آنکه این نامه چیزی جز ارسال نظرات مکتوب کثیری از نمایندگان محترم نبود که چندی پیش ارائه نمودند و دفتر رهبر معظم هم روز یکشنبه پاسخ آن را این‌گونه اعلام نمودند: معظم له در تایید وقف دانشگاه آزاد اسلامی هچ نظری ابراز نفرمودند.
این مجلس، همان مجلس فرمایشی احمدی نژاد و لباس شخصی ها است که با اکثریت آرا و با تائید رهبری فرمان به تشکیل کابینه احمدی نژاد داد.حال چه شده است که برای اموال دانشگاه آزاد این گونه شاخ و شانه کشیده اند و در عرض کمتر از یک روز مجوز تجمع از وزارت کشور دریافت کرده اند و بدون هیچ گونه مزاحمتی از سوی نهادهای انتظامی و سرکوب گر و ایضا با پشتیبانی آنان در مقابل مجلس اقدام به تجمع کرده اند؟!
بیش از ۱۰۰ سال از برپایی اولین مجلس در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۲۸۵ در ایران میگذرد.مجلسی که در آغاز قصد داشت تا پیام آور آزادی و دموکراسی و رخ بر بستن دیکتاتوری نهادهای قدرت در ایران باشد،اما صد افسوس که در تحولات زیر و بالا در سنوات برپایی مجلس تا به امروز،هنوز نمایندگان مجلس به نوعی وابستگی خود را به جریاناتی حفظ کرده و نمیتوانند بصورتی کاملا شفاف نمایندگان واقعی مردم ایران باشند.
بالاخص در رویدادهای پس از انقلاب تا به امروز، مجلس آزادی آراء خود را از دست داد و در زمینه های گوناگون استقلال رای نمایندگان قربانی نظر رهبر وقت گردیده است.


Category: | 7 Comments


خواب دیدم قیامت شده است..
هرقومی را داخل چاله‏ های عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ی ایرانیان!
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟

گفت:می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله
خواستم بپرسم: اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...

نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم...
 

Category: | 5 Comments


شايد بتوان گفت امروز جناح قدرت یکی از مهمترین و اصلی ترین معضل خود را، رویارویی با بانوان، بالاخص بانوان تحصیل کرده کشور یافته است.
این رویارویی از زوایای گوناگونی در منظرآنان نمود یافته است.اولین منظر قابل بحث، مطالبات زنان در زمینه های مختلف حقوقی و اجتماعی،اقتصادی، سیاسی است. گو اینکه شخص احمدی نژاد سعی بر آن داشت تا با تخصیص جایگاهی به زنان در کابینه اش، بتواند اندکی از دل نگرانی این قشر کم کرده و آنان را با خود همسو سازد.با در نظر گرفتن این مسئله که زنان فعال در این زمینه،نه در کابینه و نه در مجلس اجازه حضوری تاثیر گذار در روند قانون گذاری و اجرای قوانین را دارا میباشند، پروژه دولت دهم در این زمینه با شکست روبرو گشت.
منظر دیگر دغدغه بانوان کشور، داشتن حقوقی همسان با مردان میباشد.از آنجا که جوامع پیشرفته و یا رو به پیشرفت، با در نظر گرفتن روابط نوین بشری، قوانین جدیدی را پایه گذاری نموده اند که حاصل تحقیق و پژوهش حقوق دانان و جامعه شناسان در این زمینه است،میتوان ادعا کرد که قوانین اسلام در این زمینه جوابگوی نیازهای زنان که نیمی از جامعه را شامل میشوند به هیچ روی نمیباشد.از جمله این قوانین مورد مجادله بانوان میتوان به قوانین مربوط به ارث،حق طلاق،حق حضانت فرزند،قانون مربوط به شهادت دادن زن در در دادگاه،کسب اجازه از شوهر برای خروج از کشور و موارد متعدد دیگر را برشمرد.
در این راستا جریان حاکم به این نتیجه رسیده است که حضور فعال و پررنگ ما زنان در همه زمینه های اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی ،علمی و سیاسی منتج به پذیرش خواسته های ما از سوی آنان شده که از این طریق راه را برای رسیدن جامعه به دموکراسی مطلوب مردم هموارتر میسازد.بنابراین در یک اقدام هماهنگ با تریبونهای نماز جمعه و نمایندگان تندرو در مجلس، سیاست کمرنگ تر کردن حضور زنان تا محو کامل این حضور در جامعه اتخاذ میشود.از یک سوی با کم کردن ساعات کار بانوان در ادارات ، عملا حضور آنها را در محیطهای اجتماعی کمتر کرده و همچنین با پیشنهاد کار بانوان در منزل بجای محیط کار، اهداف خود را که پاکسازی اجتماع از زنان و تک جنسی کردن محیط کاری میباشد را دنبال میکنند.
و اما در دیگر سوی با سرکوب کورکورانه بانوان تحت عنوان طرح مبارزه با بدحجابی و طرح ارتقاء امنیت اجتماعی سعی در خانه نشین کردن کامل زنان دارند.این طرح که به صورتی هماهنگ در مجلس و دولت احمدی نژاد کلید خورده است بیشتر قصد دارد تا با مظلوم نمایی شخص احمدی نژاد، این تفکر را به جامعه القاء نماید که شخص ایشان از اجرای این طرح ناراضی بوده و حتی ایشان مخالف اصلی اینگونه برخوردها میباشد.در این راستا، احمدی نژاد در یک برنامه تلویزیونی در شامگاه یکشنبه ۲۳ خرداد (۱۳ ژوئن) به ظاهر از نحوی برخورد ماموران ذیربط ابراز ناخرسندی کرده و تاکید مینماید که تا آنجایی که بتواند با این موضوع برخورد و آن را کنترل خواهد کرد.

لازم به یادآوری است که آقای احمدی نژاد، رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی میباشد و به عنوان رئیس جمهوری مصوبه این شورا مبنی بر برخورد با بدحجابی را شخصا به وزیر کشور ابلاغ کرده است؛همچنین ماموران نیروی انتظامی هم که در سطح جامعه با بدحجابی برخورد می کنند، ماموران وزارت کشور محسوب می شوند،پس چطور احمدی نژاد می گوید که این برخورد ها از سوی دولت نیست؟!

در این زمینه، علی آقازاده، نماینده مجلس درباره اظهارات احمدی نژاد به خبرگزاری مهر گفت که نیروی انتظامی در انجام ماموریت های خود «قطعا» با دولت هماهنگ بوده است.

اما از همه جالبتر اظهارات جناب علی مطهری در این زمینه است که معتقد هستند که سخنان احمدی نژاد در این باره، تحت تاثیر دیدگاه‌های رحیم مشایی، معاون وی، ارزیابی قرار گرفته و گفته است: « البته به نظر من رئیس‌جمهور در خصوص این مسائل تحت تاثیر افکار آقای مشایی قرار گرفته، در این راستا شاهدیم که دولت در زنده کردن فرهنگ ایران باستان هم تلاش زیادی می‌کند.»

کمتر کسی است که نداند اقدامات کارشناسی نشده و شاید هم تعمدی آقای رحیم مشایی در دوران ریاست ایشان در سازمان میراث فرهنگی لطمات جبران ناپذیری را بر پیکره اماکن باستانی کشور وارد کرده است.

حال این همه هیاهوی و جنگ زرگری این دو گروه بر سر چیست؟
از یک سوی رفع اتهام از شخص احمدی نژاد در زمینه سرکوبها است.زیرا در جریانات و حوادث پس از انتخابات به دلیل عدم اقبال جامعه به ایشان و مقصر دانستن شخص احمدی نژاد و دست داشتن او در بسیاری از سرکوبها،دولتش دچار شکنندگی بیش از حد گشته است و از سوی دیگر القاء کردن این مقوله که پوشش اسلامی خواست مراجع و بخش مذهبی جامعه و نمایندگان مجلس است و هیچ دخلی به دولت و یا رهبر ندارد.تا بدین وسیله آماج حملات از سوی احمدی نژاد بسوی مجلس و روحانیت کشیده شود،به علاوه دست جریان حاکم و شخص احمدی نژاد برای سرکوب بانوان آزادتر باشد و بتوانند با توانی مضاعف حضور زنان را در عرصه های مختلف کم کنند.در این باره میتوان به برچسب هایی که جریان حاکم به کمپین یک میلیون امضاء وارد میکند اشاره کرد.چه سعی دارند تا با اینگونه الفاظ رکیک،فعالیت این کمپین را به زیر سوال برده و تا محو و یا منفعل کردن کمپین  پیش روند.
   


زندان داستان تن است و تازیانه، مشت و زندان، طناب و گردن آتش و پوست سرب و قلب
زندان سرودی است برای زنده نگه داشتن امید، زندان دریچه ای است به آینده ای روشن،

تصویر اول - سانتیاگو، شیلی:
شکنجه گری در حال خرد کردن دستان زندانی اش می باشد تا گیتار نزند و ترانه و لالایی برای کودکان شیلی نسراید، اما او بی وقفه می خواند:
بیا بیا بیا
بیا جاده پهنه ور را در می نوردیم
آینده دیگری در کار تکوین است

سالها بعد: تیتر روزنامه های شیلی "آسوده بخوابید دیکتاتور مرد"
و نوازنده گیتار زینت بخش دیوان شاعری می شود و مردم به شاه بیت دیوان شاعرشان مینازند.

تصویر دوم - زندانهای شوروی سابق - استالین
"بریا" قصاوت می کند، میکشد، قطعه قطعه می نماید، و تبعید می کند هر کس را دگرگونه بیاندیشد

چند دهه بعد!
جوانکی سر کلاس با خواندن تاریخ معاصر کشورش و شنیدن نام بریا آب دهان به زمین می اندازد و جوان دیگری صفحات کتابش را با عصبانیت پاره میکند.

تصویر سوم - دهه ٨۰ میلادی، عراق
کاروانی از زن و دختر و کودک و پیر و جوان به سوی بیابان های "نگره سلمان" حرکت داده می شوند تا انفال شوند، کودکی عروسکش را به سینه می چسباند و با چشمانی باز ستاره ها را میشمارد و زیر خروار ها خاک مدفون می شود، دختری قبل از اینکه عصمتش زیر چشمهای دریده علی حسن مجید هتک شود خود را میکشد.

در هزاره سوم: خواهرکان من بی رخت عروسی، پاک و پاکیزه با خورشیدی که بر تابوتشان نقش بسته است به زادگاهشان بر می گردند.
کودکی در حلبچه بی پروا بر روی عکس و مجسمه صدام میشاشد.
جوانی شیعه هنگام اعدام دیکتاتور فریاد می زند برو به جهنم
و کردی به کاخ های بغداد قدم می گذارد و به ریش صدام می خندد

تصویر چهارم - زندان دیار بکر ترکیه، دهه ٨۰ میلادی
ژنرال برای شکستن مقاومت زندانی اش به خانواده او تجاوز می کند و زندانی برای زنده نگه داشتن نوروز خود را با آتش نوروز جاودانه می کند. 


نوروز ۲۰۰۹، کودکان دیاربکر بر سر هر کوی و برزن بی مهابا سرود ژنرال بزدل را سر می دهند و جمعیتی میلیونی به دور آتش نوروز جمع شده اند، آتشی که ژنرال بزدل می پنداشت فرونشانده است.

تصویر آخر: دهه ۶۰ زندان اوین - تهران
زندانی با عینکی شکسته برای آخرین بار به دیدار مادر می رود تا آخرین تصویر او را با خود به قلب زمین ببرد. چند هفته بعد لباس و عینک شکسته اش را به مادر می دهند.

سالها بعد: زندانی دیگری از زندان اوین برای نامزدش نامه می نویسد و دختر نامه را برای مادربزرگش که عینک شکسته در دست دارد اینگونه می خواند:
بگذار در هر جای دنیا بی سنگ و صلیب با گوری شکسته گم نام بمانند
بگذار با خاک یکی شوند، بگذار نشانشان سروی آزاده باشد که ریشه در قلب آنها دارد و سر به آسمان میساید.
بگذار بی نشان بمانند، "آینده از آن بی کفن خفتگان است"

فرزاد کمانگر
زندان اوین
اردیبهشت ماه ۱۳۸۹



با تشکر از ایمیل دوست عزیزم عثمان ا.



فرزند کدام مسئول دولتی و یا غیر دولتی برای تامین مخارج زندگی از صبح تا پاسی از شب با کوله ای بر دوش، خیابانها را گز میزند و از سطل زباله غذای خود را تامین میکند؟آیا این همان عدالتی است که خمینی وعده اش را داده بود؟دولتمردان کمی در جامعه به گونه ای پنهان سری بزنید واین کودکان مورد بهره کشی قرار گرفته و بی امید و آینده را از نزدیک ببینید. اینها فرزندان یک کشور ثروتمند هستند!






۲۲ خرداد ماه (۱۲ ژوئن) روز جهانی مبارزه علیه كار كودك، در میان هیاهوی خبری گذشت.روزی که میرود تا در ایران به یک روز نمادین جهت قرائت آمارها ضد و نقیض از طرف دولت و سازمان های ذیربط خلاصه شود؛ بی آنکه مسئولین و نهادها متولی امر بتوانند بطور شایسته ای به این معضل اجتماعی که ریشه در وضعیت نابسامان اقتصادی کشور دارد، توجه لازم را مبذول دارند.
مسئولین مرتبط پس از تایید مقاوله‌نامه شماره ۱۸۲ سازمان جهانی كار، با رد و نادیده گرفتن آمارهای غیر رسمی و واقعیت عریان در جامعه پیرامون کودکان کار و وضعیت معیشتی و تحصیلی آنان، کماکان علاقه ای به رفع مشکلات این قشر محروم از جامعه که بخشی از نسل آینده کشور را در خود جای میدهند ،ندارند.

در گفتگویی که فرشید یزدانی مدیرعامل سابق انجمن حمایت از حقوق كودكان در این ارتباط با ایلنا انجام میدهد تاکید میکند که بر اساس آخرین آمارگیری سال ۸۵ در كشور، نزدیك به یك میلیون وهفتصد هزار كودك كار در رده سنی ۱۰ تا ۱۸ سال در كشور وجود دارد كه در این میان حدود ۶۰۰ الی ۷۰۰ هزار نفر از آنها زیر ۱۵ سال سن دارند که به مشاغل پیش و پا افتاده یا سخت مبادرت می‌كنند و سه و نیم میلیون كودك براساس آخرین سرشماری از چرخه تحصیل خارج شده‌اند كه در عین حال نزدیك به یك میلیون و ۸۰۰ نفر از آنها در مناطق شهری و خصوصا روستایی كار می‌كنند.
این فعال حقوق كودكان با تاسف ادامه میدهد:از سویی بهزیستی كودك كار را به رسمیت نشناخته و ازسوی دیگر وزارت كار نیز تعهدی در برابر كودكان كار زیر ۱۵ سال ندارد حتی وزارت رفاه نیز كه متولی اصلی فقر در جامعه است دغدغه جدی در قبال كودكان ندارند.نقش دولت در راستای عمل به مفاد مقاوله نامه ۱۸۲ كه براین اساس به لزوم ممنوعیت و محو بدترین اشكال كار كودك رای داده است ضعیف بوده و حتی با بررسی وضعیت بودجه‌های اختصاصی یافته به امور كودكان به جرات می‌توان گفت كه حتی متولیان دولتی مغایر به این تعهدنامه نیز عمل كرده‌اند، این درحالی است كه طی چند سال اخیر از ثروتمندترین دولت‌ها در تاریخ معاصر ایران بوده‌ایم اما كودكان و خانواده‌های فقیر و آسیب‌پذیر سهمی از فروش نفت ۷۰ دلاری ندارند.

مطابق با ماده ۳۲ پیمان‌نامه جهانی حقوق كودك، كشورهای‌ عضو و من الجمله ایران، حق كودك را برای برخورداری از حمایت در برابر بهره‌كشی‌های اقتصادی و انجام هرگونه كاری كه ممكن است زیانبار باشد یا در تحصیل كودك خللی وارد كرده یا به سلامتی كودك، رشد جسمانی، ذهنی،‌ اخلاقی یا اجتماعی او آسیب رساند به رسمیت می‌شناسند. 


 منبع آمار خبرگذاری آفتاب
 


این اوباش با کدام مجوز قانونی و به پشتوانه چه نیرو و گروهی،به دفاتر مراجع تقلید مورد علاقه مردم و منازل آنها و دفاتر نمایندگان مجلس و برخی سازمانها و نهادها دولتی و آموزشی، مانند مغولان حمله میکنند و هرچه را دوست دارند باخود می برند و باقی وسایل را تخریب میکنند؟
چرا مسئولین رده بالای حکومت سکوت خود را نمی شکنند و در قبال این بی حرمتی ها واکنشی نشان نمیدهند؟

هنوز از یادمان نرفته که روز عاشورا قرآن هایشان را بر سر نیزه کردند و به پشتوانه، آن گلهای میهن را در زندانها شکنجه میکنند.















برای دیدن بقیه عکسها یه سایت آیت الله صانعی بروید (اینجا)


امروز غرور و شجاعت در هوای تهران طنازی میکرد و میکشید تن افسونگرش را بر چهره سیاه شب پرستان...
آن گاه که خاک تهران، سربلند و پیروز بوسه زد بر قدمهای مردم حق طلب ....

امروز طنین آزادی خواهی در هوای تهران،همچو گرزی گران بر فرق جائران پائین آمد و قامت کوتاهشان را کوتاهتر کرد در برابر رشادت  سرو قامتان...

زمزمه کردیم با هم بودن را پس از ماهها دوری و دلتنگی...
آنگاه که یک صدا فریاد مرگ بر دیکتاتور را چون نتهای خوش طنینی با هم نواختیم ...
آنگاه که من و تو ما شدیم و رخ کشیدیم به سربازان چرکیده شاه عمامه به سر....

چه خوش به هم تنیدیم ارادیمان را و آمدیم نه از برای سیاهی لشگر رژیم، که به مسلخ بردند ناجوانمردانه ما را به ضیافت پر از تزویرشان...
که آمدیم تا فریاد بزنیم که هستیم و میمانیم و باز پس میگیریم خاک مقدس ایران زمین را از نامحرمان...

ما با فریاد سکوتمان کر کردیم گوشهای تار تنیده شان را....
امروز فریب هیچ اسبی را نخوردیم و بر هیچ افسانه ای، قلعه مان را نیفراشتیم...
ادامه میدهیم راه شهیدان را تا صبح آزادی....

صدف آزاد

Category: | 2 Comments


هنوز در یادهاست آن سناریوی ناشیانه را که حکومت در ارتباط
با نحوی شهادت ندا آقا سلطان به زور در حلقوم گیرنده های تلوزیونی مان ریخت.همان سناریویی که در آن ندا خود شریک جرم در قتل خویش بود! و در این پروژه صهیونیستی/انگلیسی سعی داشت تا با کمک یک خبرنگار بی بی سی صحنه سازی کرده و در مقابل دوربین این خبرنگار، با کمک یک پمپ خون در دست چپش خود، خون را بصورت خود بریزد و وانمود کند که تیر خورده و سپس دکتر حجازی وارد صحنه شود و در پی افشاگریش، صیانت این رژیم را در معرض خطر قرار دهند.این سناریو تا بدانجا پیش رفت که با پخش یک مستند در شبکه پرس تی وی و شبکه های داخلی مدعی شدند که این تیم بعد از سوار شدن ندا در پژو۲۰۶،اقدام به تیراندازی کرده و شخص دکتر حجازی ندا را در ماشین در مسیر بیمارستان کشته است!

جالب اینجاست که بعد از ماهها که به دفعات این سناریوی بچگانه را پخش کردند،خودشان نیزبه این نتیجه رسیده اند که از طریق این سناریو نمی توانند هر چیزی را به خورد اذهان عمومی بدهند، چون این سناریو، مرغ پخته را نیز به خنده وا میدارد،پس دست به ساخت سناریوی دیگری زدند،بماند که کسی از آنها نمیپرسد که با چه مجوزی بیت المال را بدور میریزید و چرا از ابتدا برای روشن شدن موضوع از راه قانون یعنی دادگاه وارد نمیشوید؟و اصولا" در کجای دنیا رسم است که برای روشن شدن جریان یک قتل،حکومت دست به ساخت فیلم بزند؟ آن هم قبل از آن که هرگونه دادگاهی برای روشن شدن موضوع، تشکیل شود؟

حال که ویدئوی کاملاتری از شهادت ندا منتشر شده،و همچنین ثابت شده که دکتر حجازی سوار ماشینی که حامل ندا به سمت بیمارستان بود، نشده و به تعبیری نه انگلیس و نه دکتر حجازی در این قتل دست داشته اند؛ قرار است بسیجیان بصورت خودجوش و بدون مجوز از وزارت کشور، جلوی درب کدام سفارت تاتر بازی کنند؟

و در پایان،اگر دکتر آرش حجازی دست به افشاگری نمیزد، ندا همچون دیگر کشته شدگان آن روز که به اعتراف صریح نیروی انتظامی قریب به ۱۰ نفر بودند، گمنام باقی میماند. 



آه که چه سالی را پشت سر گذاشتیم....
با تمام مصیبتی که بر دلهای عاشقمان گذشت و فریادهای خفته در کنج گلویمان...

وه که چه آغازی داشت...
پر از شور و امید به بلندای سپیدی ساقی سرمست...
که میرفت تا دست در دست نوداماد ملت،طرحی نو برانگیزد... 

امروز در پیش رو دنیایی پر از امید و عشق است...
که با دستان من و تو دوباره متبلور میشود ...
جان میگیرد و میبالد و طناز میشود...

ما به هم قول داده ایم که کوتاه نیاییم...
بخاطر همه آنها که در خون رفتند،تن چون شقایق عاشقشان...
بخاطر آنان که در پشت میله های زندان شمردند روزهای خوب جوانیشان...

بخاطر نگاه پر از سوال ندا...
بخاطر جای خالی سهراب بر سفره هفت سین..
و جای خالی فرزاد پشت میز آقا معلم....

بخاطر تمام آن سالهای سیاهی که بر سر ما کوفتند ولی ما دم برنیاوردیم...


برای فرزندانمان و برای سالهای بدون بیم و هراس...
سالهای بدون گورهای بی نام و نشان...
و یا سرگردان پشت در رجایی شهر و اوین!

ما همچون سرو ایستاده ایم...
برای سالهای صلح...
برای بهاران سبز...
برای یک بغل آزادی...


Category: | 5 Comments


دقایقی پیش، دور چهارم تحريم ها عليه ايران تصویب شد.قطعنامه تحریم های جدید علیه ایران به رای گیری گذاشته شد و در این رای گیری کشورهای برزیل وترکیه رای منفی دادند و لبنان رای ممتنع داد.این قطعنامه بطور هدفمند بر ضد دولت ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میباشد.اما همزمان شدن این قطعنامه با سالگرد انتخابات دور دهم ریاست جمهوری و همچنین ارسال محوله های هلال احمر به مناطق تحت محاصره در غزه،تحت اسکورت سپاه پاسداران،
باعث برهم خوردن معادلات سیاسی جریان حاکمیت میشود.
 

گفتنی است دور چهارم تحریمهای شورای امنیت شامل مواردی همچون تحريم مسافرت و محدوديت های مالی عليه افراد و مؤسساتی است که در فعاليت های هسته ای يا موشکی جمهوری اسلامی سهيم میباشند.۱۵ مؤسسه وابسته به سپاه پاسداران نیز در لیست تحریمی ها می باشند.شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی و سه نهاد زیر مجموعه خطوط کشتیرانی ایران نیز، از جمله «ایریسل بنلوکز» در بلژیک و «خط کشتیرانی جنوب»  نیز مشمول دور جدید تحریمها گشته اند.به گفته هيلاری کلينتون وزير امور خارجه آمريکا این تحریم ها، شديدترين تحريمی خواهد بود که ايران تاکنون با آن روبرو بوده است.


حاکمیت سه روز زودتر به پیشواز سالگرد کودتای خونین خود میرود.
انتخاباتی که در آن به ناحق در رای مردم تصرف کرده و فردی را از صندوقهای اخذ رای خارج نمود که خواست اکثریت غالب رای دهندگان نبوده و در یک سال گذشته برای تحمیل نظر رهبر و اقلیت رانت خوار سپاه، کشور و بالاخص پایتخت را به حالت شبه حکومت نظامی فرو برده است.وضعیتی که حتی با ارعاب و تهدید شهروندان در سطح شهر از طریق پخش تصاویر آنها در اماکن عمومی نظیر ایستگاههای مترو یا سایت گرداب و یا دستگیری کنشگران سیاسی و اجتماعی و دیگر چهرههای موثر و فرستادن آنها به زندان اوین و دیگر بازداشتگاهها نظیر کهریزک نتوانست صدای مخالفان را خاموش کند و یا خللی در عزم راسخ مردم جهت تغییرات بنیادین در نظام حاکم بر جامعه؛ ایجاد نماید.و البته تنها عایدی حکومت در این یک سال ریزش روزافزون نیروهای دلداده به نظام مقدس! و پیوستن آنها به صف ملت است.
این بیماری مزمن که در تار و پود جریان حاکم ریشه دوانیده، با وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی کشور میرود تا خیل مخالفین را بیشتر از قبل نماید.حال نظام برای جلوگیری از شکل گیری هسته های اولیه تجمعات میکوشد تا با ایجاد فضایی از ترس و ارعاب در پایتخت،هر چه بیشتر نبض جامعه را به زعم خویش در دست بگیرد!
با وجود آن که شدیدترین تدابیر امنیتی از سوی حکومت طی ماه های پس از انتخابات اعمال شده است اما شهروندان هوادار جنبش سبز و دیگر مخالفان دولت و نظام ،وضع جریان حاکم را به شدت شکننده می دانند و این قشون کشی خود مصداق بارز دیگری بر تائید این مدعاست. چرا که جریان حاکم علیرغم قدرت نمایی های خود پس از انتخابات نتوانسته جایگاهش را در ذهن شهروندان مخالف تثبیت کند.

شکی نیست به هر میزان که امکان پذیر بشود باید در ۲۲ خرداد ماه به خیابان بیاییم تا یادآور همان حماسۀ ۲۵ خرداد زنده شود و جریان حاکم بداند که معترضین تا رسیدن به خواسته های مشروع خود از صحنه خارج نمیشوند.که از جمله این خواسته ها، انتخاباتی عاری از تقلب و نظارت استصوابی،آزاد شدن بدون قید و شرط تمامی زندانیان و محاکمه عاملین سرکوب و کشتار مردم میباشد.
عدم صدور مجوز راهپیمایی ،اعتراف صریح حاکمیت به عظیم بودن خیل مخالفان، در صورت صدور مجوز است.



Category: | 4 Comments

مسئله اجرای حدود الهی مربوط به حاکم اسلامی است که از سوی خداوند نصب میشود.اجرای حدود توسط مجتهد جامع الشرایط عادل در زمان غیبت معصوم به فتوای بسیاری از فقها جایز نیست.

لازم به ذکر است که فقط جمع قلیلی از فقها معتقدند فقیه جامع الشرایط در زمان غیبت حق اجرای حدود را دارند. از جمله این فقها، شیخ مفید در کتاب مقنعه، سلّار در کتاب المراسم العلویه، ابن سعید در کتاب الجامع للشرایع، شهید اول در لمعه، شهید ثانی در مسالک الافهام  و از فقهای معاصر، مرحوم آیت الله خویی و آیت الله گلپایگانی قائل به این موضوع هستند.
حال آنکه بسیاری از فقهای مشهور و صاحب نظر همچون  مرحوم علامه مجلسی و  میرزای قمی و از فقهای معاصر مرحوم آیت الله خوانساری صاحب جامع المدارک میباشند.
در این خصوص یکی از فقهای مخالف ؛ مرحوم محقق حلی بیان داشته اند  "من نسبت به اجرای حد در زمان غیبت تأمل و توقف دارم، بله؛ حاکم شرع می‌تواند به جای حد، تعزیر را اجرا کند." 

به علاوه ؛ از دیدگاه مرحوم آیت‌الله خوانساری بحث اجرای حد در زمان غیبت مانند جهاد ابتدایی است، در دفاع از جامعه اسلامی، اذن امام شرط نیست اما در بحث جهاد ابتدایی، فقها معتقدند که ما این حق را نداریم که برای مسلمان کردن کشوری کافر به آن کشور حمله کنیم. فقها معتقدند جهاد ابتدایی در زمان غیبت جایز نیست و جهاد خاص امام معصوم است. از دیدگاه مخالفان اجرای حد هم مانند جهاد ابتدایی است که تنها حق امام یا کسی است که از جانب ایشان نصب خاص شده باشد.

فقهای شیعه معتقدند که اجرای حد حق امام معصوم است که در مورد آن هیچ شکی وجود ندارد، اما بحثی که در میان فقهای شیعه وجود دارد این است که آیا تمام اختیارات كه برای امام معصوم است برای فقیه هم وجود دارد؟
فقها می‌گویند برخی از اختیارات، خاص امام معصوم است که به فقیه منتقل نمی‌شود. آن کسانی که معتقدند حد در زمان غیبت امام معصوم صورت نگیرد ؛ اجرای حدود را از اختیارات خاص امام می‌دانند. این مطلب مورد اجماع فقهاست که اجرای حد مختص به امام و یا کسی که امام او را نصب کرده است می‌باشد، بحث اینجاست كه آیا فقها كه منصوب به اذن عام امام هستند این حق را دارند یا ندارند. مخالفان این را از اختصاصات امام معصوم می‌دانند.
از سوی دیگر فقها معتقدند كه اقامه حدود برای مصلحت عمومی و جلوگیری از فساد و نشر فجور و سرکشی در میان مردم وضع گردیده است.اما آیا این دسته از فقها که خود را وجوب بر اجرای حدود میدانند , آیا عادل هستند و آیا جامعه این مجتهدان را به ولایت خود و باالطبع به اجرای حدود پذیرفته است؟
آنچه که واضح و مبرهن است آن است که اجرای حدود نوعی ولایت و تصرف در جان و بدن دیگران است و اصل آن است که هیچ‌کس بر دیگری ولایت ندارد مگر اینکه دلیل قطعی بر آن داشته باشیم و آنچه دلیل بر آن داریم این است که امام معصوم حق اجرای حدود را دارد.


در مراسم سالگرد خمینی، تعدادی از بسیجیان و لباس شخصی های حاضر در محل، با سر دادن شعار و سوت و کف! اجازه ندادند تا آقای حسن خمینی سخنرانی خود را به اتمام برساند.شاید از این میترسیدند که ایشان در مذمت کردار و اعمال ناشایست شخص احمدی نژاد و نحوه برخورد مسئولین مملکتی در قبال حوادث پس از انتخابات، صحبتی کرده که به مذاق نظام ناخوشایند نبوده و نخواستند تا صدای او به گوش مردم برسد.
این در حالی است که آقای خامنه ای در سخنرانی طولانی خود کوچکترین اشاره ای به بی احترامی انجام شده به ایشان نکرده و از کنار آن بی اعتنا رد میشود!
این عمل، تکرار مکرر ترفندی است که در گذشته نیز استفاده میشده و رژیم پادشاهی در آن زمان از شخصی به نام شعبان بی مخ و گروه قداره کش او برای رفق و فتق  امور،آن هم به روشی مستبدانه، یعنی خاموش کردن کوچکترین صدای مخالف استفاده میکرد.
شاه با گسیل اراذل و اوباش ، در ۶بهمن و مناسبتها دیگر به کجا رسید که جناب خامنه ای فکر می کند می تواند بیشتر از آن را به دست آورد؟
و در انتها ؛ آیا با یک معذرت خواهی،میتوان از کنار مسئله گذشت و آیا الان  زمان آن نیست که این گروه قداره کش تأدیب شده و به تخریب و تهدیدهای خود بر علیه مردم و گروههای سیاسی پایان دهند؟

برای دیدن ویدئو به اینجا بروید

Category: | 5 Comments


امروز، در سالروز مرگ خمینی شعارهای مرگ بر موسوی و شعارهای مرگ دیگری از تریبون تزویر صدا و سیمای ضرغامی شنیده میشود!آنهم در حکومتی که داعیه رِِاُفت اسلامی اش، گوش جان را پاره کرده و در آرزوی مدیریت جهانیست!
حکومتی که قادر نیست بطور مسالمت آمیز و مطابق اصول و قوانین بین الملل سیاسی رایج در دیگر کشورهای جهان؛ با تنها و تنها دو حزب موجود در کشور که 100% پایبند به مبانی اصولی این رژیم هم هستند، تعامل نماید؛ چگونه میتواند ادعای مدیریت جهانی کرده و خود را تنها ناجی دیگر کشورهای جهان قلمداد کند و برایشان راهکار ارائه دهد؟!
آیا میخواهد دیگر کشورهای را نیز بعد از مدیریت فرضی اش بر جهان به زندان برکشد؟!
آیا میخواهد به مخالفین سیاسی و مدنی و حقوق بشرش در دیگر کشورها، همانند ترانه موسوی تجاوز نموده و سپس پیکر آنها را همانند پیکر پاک ترانه به خاکستر تبدیل نماید؟
آیا میخواهد معلمین زحمتکش عزیزش را همچون فرزاد بر دار جفا برکشد؟
این چگونه حکومتی ست که از بامدادان تا به شامگاه در آرزوی مرگ دیگر ابناء بشر است؟! 

Category: | 6 Comments


Category: | 3 Comments



آنها میگویند استقبال گرم و پرشور! مردم ایلام، ولی شما بخوانید بادی گاردهای دولت کودتا!



باید به حال آن رئیس جمهور گریست که جمعیت استقبال کننده اش را محافظینش تشکیل میدهند!




این تصاویر را که از جمله پرجمعیت ترین تصاویر منتشر شده در سایت فارس نیوز است، انتخاب کرده ام!




مردم معترض از همین امروز می باید خود را آماده کنند. باید در برابر این حکومت ضد مردمی،ضد دمکراسی و رهبر معظم! و نمایندگان قلابی او در مجلس فرمایشیش و دولت دست نشانده و آزادی کش؛ یک بار برای همیشه وبا تمام نیرو بایستند.این حکومت مشروعیت خود را از دست داده است و تجربه تاریخ در این سی و یک سال نشان داده است هر چه در برابر جنایت کاران در این حکومت کوتاه بیاییم، کار بر مردم سخت تر می شود. از بین رفتن کامل مشروعیت نظام قلابی، ریزش شدید در حکومت، تعداد فراوان نیروهای ارتشی و نظامی که مخالف حکومت بوده و منتظر فرصت هستند تا قدم پیش بگذارند و تا کنون با اطلاعاتی که از درون دستگاه های فاسد حکومتی به بیرون فرستاده اند، کمک های زیادی به موفقیت مردم کرده و می کنند، حمایت کم نظیر کشورهای دنیا از مبارزه مردم ایران و برسمیت شناخته شدن حقوق به حق و پایمال شده ملت آزادیخواه ایران از سوی آنها و از دیگر سوی شکست، بی آبرویی و ایزوله شدن حکومت که روز به روز بیشتر از هرگونه مشروعیت بین المللی و حقوقی عاری گشته است؛ از دستآوردهای بزرگ قیام اعتراضی مردم در طول یک سال گذشته است.
بر ماست که در سالروز کودتای انتخاباتی این رژیم غیرمشروع؛ به خیابانها آمده و به حاکمیت تاکید کنیم که از اولین حقوق اساسی خود نخواهیم گذشت و گذر زمان کمترین تزلزلی بر ثبات قدم ما وارد نکرده است.