Subscribe RSS

در روز چهارشنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۸۹ راهپيمايي 1500نفره حافظان! حجاب از صبح ساعت 9:30 دقيقه از مقابل وزارت آموزش و پرورش منطقه يك تجريش شروع شد. 
حاکمیت تمامیت خواه به دلیل اینکه در لایه لایه اقشار جامعه مشروعیت خود را از دست داده است، بدین لحاظ اجبارا" از بچه های خردسال دبستان و نوجوانان مقاطع راهنمائی و دبیرستان، که تنها بخاطر سر کلاس نرفتن چه بسا شاد هم شده اند، برای پیشبرد اهداف نامشروع و ضد حقوق بشری خود استفاده ابزاری مینماید.
قریب به یکسال است که حاکمیت؛ مجوز راهپیمائی را به هیچ گروه ،حزب و تشکلی نمیدهد ، حال چگونه است که موافقانش گاه حتی بدون داشتن مجوز(نظیر راهپیمائی خودجوش! نمایندگان مجلس در ۸دی ۱۳۸۸) با خیال راحت و با بهره جستن از امکانات بیت المال به خیابان می آیند ؛ ولی حتی یکبار این دولت تمامیت خواه به مخالفین خود اجازه تجمع و برگزاری کوچکترین راهپیمائی را نمیدهد.

بهتر است تا یک مجوز راهپیمائی هم به مخالفین طرح حجاب و عفاف بدهید تا واقعیاتی که در بطن جامعه در جریان است را بهتر ببینید، شاید تغییری در مسیر غلط تان ایجاد کند.

در انتها؛ برگزاركنندگان راهپيمايي طرح حجاب ريحانه‌النبي؛ نسبت به فرهنگ‌سازي حجاب اسلامي در سطح مدارس خواسته‌هاي خود را در پنج بند اعلام کردند. (اینجا)



مشکلات زنان در ایران بسیار عمیق تر و ریشه دار تر از متلکهای چند پسر تازه بالغ میباشد.گو اینکه این معضل اجتماعی در کشورهای پیشرفته نیز وجود دارد.

زنان در ایران ما ، در قرن بیست و یکم، رسماًً و علناً یک انسان نیمه ، یک جنس درجه دوم و یک موجودی که سزاوار زندانی شدن در چهاردیواری خانه به امر شوهر، پدر و یا برادر و محکوم به زندگی همانند بردگان هستند.

در کشور من دیه یک زن نصف مرد است.یعنی اگر در ایران یک زن کشته بشود خون او نصف خون یک انسان ارزش دارد، چرا که معیار سنجش یک انسان در کشور من "مرد" است.ارزش شهادت یک زن و یا به زعم آقایان ارزش عقلانی یک زن نصف یک مرد است.اما من در عجبم که چرا وقتی میخواهند برای او مجازات تعیین کنند مجازاتش با یک مرد فرقی ندارد.مثلا" اگر یک زن شخصی را بکشد، چرا در این جرم ارزش عقل او به تمام و کمال محاسبه میشود و مجازاتش برابر با یک مرد قاتل است.مگر عقل او در مورد پذیرش شهادت، نصفه حساب نشد؟!

در کشور من هنوز به زنان "ضعیفه" میگویند.هنوز نگاه ابزاری به زنان در جامعه کاملا" مشهود است.هنوز شاهد قتلهای ناموسی هستیم و هنوز شاهد ازدواج اجباری دختر با مردی هستیم که ذره ای به او علاقه ندارد.هنوز اگر بخواهند مردی را تحقیر کنند او را به زن بودن و رفتار زنانه داشتن متهم میکنند.هنوز زنان ایران توسط مردانی که مطمئنا" شایسته این صفت "مرد" نیستند به وحشیانه ترین صورت آزار و اذیت میشوند. 
اینها دغدغه های اساسی یک زن ایرانی است.در جامعه ای که دادگستری آن بیدادگاه زنان ایران است و روزانه زنان ایرانی در راهروهای پیچ در پیچ دادگاه بسان نیمه انسانهایی در آمد و رفتند که بتوانند ذره ای از حقوق مسلم خود را از جامعه بگیرند؛ پرداختن به متلکهای خیابانی بسان صحبت کردن از نیش پشه در برابر نیش مار است.


صفحه های اینترنتی را تند تند ورق میزنم تا از اخبار جدید با خبر بشم.از کلمه میدوم داخل جرس ...جرس را نصفه نیمه رها میکنم و میگویم صدای آمریکا مطمئن تر است ولی اواسط یکی از خبرهای صدای آمریکا، رگ ایران پرستی من قلبمه میشود ویک مرگ بر آمریکا کشدار میگویم و میروم سراغ ندای سبز آزادی .. 
فرشته ملازم شانه راستم داد میزند که هیچی بهتر از خبرگزاری هرانا و گزارشگران حقوق بشر نیست.همینطور که اخبار ریز و درشت مربوط به انصراف عضویت ایران در شورای حقوق بشر و هماهنگیهای مربوط به تظاهرات روز کارگر را مرور میکنم ,یادم میافتد که یه سری هم به سایتهای اقتدارگر بزنم تا بدانم چطوری و بنحو احسنت از خجالت اقتدارشان با صفحه کیبوردم در بیایم.....خلاصه... کیبوردم را زیر بغلم زدم و با دعوا تو کوچه پس کوچه های وب سایتها مقتدر! در حال رفت و آمد بودم که رسیدم به یکی از خبرهای سایت مشعشع تابناک و خبر مربوط به جناب حجت‌الاسلام والمسلمين سيدعلي قاضي‌عسگر که نماينده ولي‌فقيه در سازمان حج و زيارت هستند.
قبل از اینکه خبر رو درست بخوانم ، دوتا بدو بیراه به بانی و باعث این رژیم دادم....
عجب بدبختی داریم ما در این کشور!...این آقایان مسئول ، یا حجت الاسلام و المسلمین هستند و یا سردار و سرتیپ و سرلشگر پاسدار... 
بارالهی، چرا چهارتا دکتر و مهندس توی این مقامات ارشد مملکتی پیدا نمیشود؟ همینطور که داشتم به تایتل این نماینده ولی اعظم بدوبیراه میگفتم ؛ چشمهایم وسط زمین و هوا منبسط شدند...کلا یک حال بخصوصی شدند غیرقابل وصف!

« نماينده ولي‌فقيه در سازمان حج و زيارت تاكيد دارند که كساني كه براي اعمال حج به عربستان مي‌روند به طور حتم "شيعه" و علاقه‌مند هستند اما به دليل غفلت و بي‌توجهي كه از بي‌دقتي مسئولان در داخل كشور در بحث بدحجابي نشات مي‌گيرد، آن‌جا نيز از حجاب خود غافل مي‌شوند!»
آخر یکی نیست بپرسد مگر یک آدم غیرمسلمان هم برای مناسک حج به عربستان میرود؟!
در ادامه حجت‌الاسلام والمسلمين سيدعلي قاضي‌عسگر گفت: ما به علت بي‌دقتي درباره مسائل حجاب در داخل كشور، ضايعه اخلاقي بدحجابي را به عربستان هم منتقل مي‌كنيم.

غلط نکنم میخواسته بگوید "صادر" میکنیم که رویش نشده....شاید هم میترسیده که عربستان بابت این صادرات لطیف! از آقایان گمرگ بگیرد.
از همه بدتر پيش‌بيني كردن الگوي حجاب و پوشش برای بانوان ، در عربستان است که براي برطرف كردن اين ضايعه اخلاقي! تمام تلاششان را مي‌كنند تا همه از اين الگو استفاده كنند.
قاضي‌عسگر با تاكيد بر اينكه از طرف مسئولان عربي شكايتي در مورد حجاب زنان ايراني وجود نداشته است گفت‌: ما بحث‌مان، بحث عربستان نيست؛ بحث خود ايران است، كسي كه از ايران به حج مي‌رود بطور حتم شیعه و نماينده ايران و نماينده شيعه است پس بايد طوري برخورد كند كه حرمت شيعه و اهل‌بيت حفظ شود.
وي درباره ارائه پوشش واحد به زائران گفت: هدف ما اين است كه زائران با دقت بيشتري پوشش را رعايت كنند و براي رسيدن به اين هدف پوششي طراحي مي‌كنيم كه هم راحت باشد و هم دست و پا گير نباشد.

پس از خواندن این مطلب در تابناک به این نتیجه رسیدم که عربستان که سهل است، داخل جهنم هم دست از سر ما خانمها بر نمیدارند.



صد سال است که میجنگیم تا حکام این کشور پاسخگو باشند و حاکمیت قانون داشته باشیم؛ مردم ولی‌ نعمت خود باشند ؛ مردم استقلال و آزادی سیاسی داشته باشند ، کسی به هر دلیلی بر دیگری برتری نیابد ؛ عملکرد مسئولین رده بالای مملکتی با شفافیت لازم همراه باشد ؛ مسئولین مملکتی جوابگوی مردم و جامعه باشند ؛ اما هنوز اینجاییم که هستیم.
از سخنان جناب شجونی این طور استنباط می شود که آقای خامنه ای به هیچ روی پاسخی درخور به نامه های شهروندان ایران ندارند و متاسفانه حرفها و درد و دلهای مردم و دغدغه های زندگی ایرانیان ؛ کوچکترین اهمیتی برای ایشان ندارد ، و اساسا" نامه نوشتن به آقای خامنه ای آسایش و دغدغه ایشان را پریشان مینماید.

آیا میتوان این حکومت را یک حکومت مردم سالاری خواند؟ 
کدام حکومت مردم سالاری؟ 

سخن جناب شجونی مبنی بر این که نامه های سرگشاده به رهبری قابل بخشش نیست ؛ از نظر شرع، عرف، قانون اساسی، قوانین عادی، منطق و نص صریح قرآن دارای ایرادات فاحش و واضح میباشد.
اگر مقام رهبری با این نوع گفتار و رفتار غیر شرعی تندرویان حکومتی مخالفند ، چرا هیچ گاه کوچکترین تذکری نمی دهند و جلوی این خلاف شرع و قانون بیّن را نمی گیرند و اگر ایشان این نوع گفتار و رفتار امثال جناب شجونی را قبول دارند و تأیید مینمایند، چرا اعضای مجلس خبرگان کوچکترین واکنشی نشان نمی دهند؟


نامه هایی همانند نامه آقای نوری زاد به رهبر نشان میدهند که انسداد سیاسی و میل حاکمیت به سمت استبداد است.مجلس که بطور طبیعی در هر دمکراسی واقعی باید نقش نمایندگی مردم را بر عهده داشته باشد ، بدین گونه عمل نکرده بلکه بدنبال تامین اوامر حاکمیت و خوش خدمتی به آنهاست و همچنین قوه قضائیه ابزاری است بدست نهادهای امنیتی در جهت خفه کردن کوچکترین صدای مخالف که در جامعه شنیده میشود.
از دیگر سوی، نامه آقای نوری زاد نشان میدهد هر کسی آقای خامنه ای را مورد خطاب قرار دهد از سوی ایشان مورد عتاب قرار میگیرند ؛ چرا که آقای خامنه ای را به چالش کشیده و سیاست حاکمیت را که قصد دارند تا از ایشان یک شخصیت الهی بسازد را مخدوش مینماید.


در زیر به بازخوانی برخی از نظرات آقای خمینی در این زمینه می پردازیم.

«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت اگر بر خلاف وظیفه اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است.»
امام خمینی، صحیفه نور، ج ۴، ص ۱۹۰.


«البته ماها نباید گمان کنیم که ما هرچه می‌گوییم و می‌کنیم، کسی را حق اشکال نیست.»
امام خمینی، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۷۰.


«حق هم همین است، باید دخالت در امور بکنند، اگر دیدید من کج می‌روم، به من بگویید کج نرو.»
امام خمینی، روزنامه کیهان:
۱۱/۴/۱۳۶۰




Category: | 6 Comments



رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین لحظه زیر باران بماند.

امروزه همه می دانند كه تحمل انتقاد نشانه بارز فرهنگ است. نیچه 

مغز انسان مثل چتر نجات میمونه پس وقتی كار میكنه كه بازش كنی!

برای دادن گل به دوستان منتظرمراسم تدفین آنها نباشیم .

بهترین دوستت کسی است که بتوانی با صدای بلند در برابرش فکر کنی.شوپنهاور

امروز همان فردایی است که دیروز منتظرش بودی.

اگر هرکس قدر فهم خود حرف میزد جهان را سکوت فرا می گرفت.انیشتین

دست تو اندازه ی قلبته پس دستت رو برای کسی که دوست داری باز کن.

عجب معلم سختگیری است این طبیعت که اول امتحان میگیرد بعد درس میدهد.

در عالم دو چیز از همه زیباتر است : آسمانی پرستاره و وجدانی آسوده.کانت

بگذار آدمها تا می توانند سنگ باشند ، تو از نژاد چشمه باش.زرتشت 

ساکنان دریا بعد از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند. چه تلخ است قصه ی عادت..

چنان زندگی كنید كه هرگاه فرزندانتان درباره‌ی برابری و راستگویی اندیشیدند، شما را به یاد آورند.جكسون براون

در نهان به اونایی دل میبندیم که دوستمون ندارند و در اشکار از اونایی که دوستمان دارند غافلیم شاید این است دلیل تنهایی مان.علی شریعتی

 

Category: | 3 Comments


نمی دانم برایت از کدامین درد بنویسم؟

ز خون بر زمین ریخته , ز  اشک چشم مادرها 

ز مردان اسیر در چنگ دژخیم سیاه و زشت

ز زنهای ملول از خرفه اسلام کرکس وار

ز لبهای فرو بسته ... ز آه سر فرو خورده

ز یاران در دیار غربت...  اما..  با دلی  خسته...

نمی دانم  بگویم.. یا به دست باد بسپارم

درخت بید احساسم ...  که تقدیرش پریشانی است

نمیدانم فروغ... امشب کدامین درد را گویم...

تو شاید خود بخوانی این غم پنهان ز چشمانم  

نمی دانم فروغ من... دلم از غصه سنگین است...

هوای چشم من امشب کمی تا قسمتی ابریست...


صدف

Category: | 6 Comments


روز جهانی کارگر در سال جاری در حالی فرا می رسید، که فشاری که از سوی حاکمیت بر جامعه وارد می گردید، امکان برگزاری تجمع برای بزرگداشت این روز را برای کارگران زحمتکش سختتر نموده است.



در سال گذشته بسیاری از فعالان کارگری، بازداشت و از سوی دادگاه های انقلاب محاکمه شده اند. این کارگران، تنها به اتهام پافشاری بر حقوق بحق خود ؛ راهی زندانها گردیدند که از جمله آنها میتوان داشتن تشكل‌هاي مستقل ، آزادي اعتصاب ، دستمزد عادلانه ، حق برخورداری از شرایط منصفانه کار، ایمنی کار ، قرارداد های موقت و بسیاری مورد دیگر را برشمرد.بنا به گزارشات رسیده ،آنان حتی احکام حبس و شلاق نیز دریافت نموده اند. با این حال کارگران امروز بیش از هر زمان دیگری به حق خود برای داشتن یک زندگی انسانی پی برده اند.
 
وضعیت کارگران در سالهای پس از پیروزی انقلاب با روندی نه چندان مثبت آغاز گردید که این مطلب نمیتوانست چشم انداز مثبتی را برای این قشر مستضعف جامعه که بیشترین فشار بر دوششان نهاده شده و چرخهای اقتصادی کشور را با تلاشهای شبانه روزی خود میچرخانند ؛ در پی داشته باشد.
همه ساله شاهد آمار و ارقام بالایی ؛ در ارتباط با اخراج و یا تعدیل نیرو در کارخانجات متعدد هستیم که این روند در سالهای اخیر و بخصوص در دوران ریاست جمهوری نهم و دهم شیب صعودی تندی را طی کرده است. 
در روزهای اخير، گزارشات بسياری در ارتباط با وضعيت نابسامان کارگران در کارخانجات مختلف ايران ؛ انتشار يافته است.
 
بنا به گزارشات رسيده این مشکل در بسیاری از كارخانجات شهر اراك همانند آذر آب، واگن پارس و پالایشگاه اراک ؛ کارخانه پارس الکتریک ؛ کارخانه روغن نباتی قو؛ کارخانه‌های استان قزوين ؛ کارخانه ایران ترمه در شهر قم و کارخانه تهران پتو؛ کارخانه شركت ميلاد اصفهان از توابع مجتمع صنايع قايم رضا ؛ سد مخزنی ژاوه در دولاب سنندج ؛ کارخانجات نساجی ايران ؛ریسندگی خاور، کارگران گیلان، دستمال كاغذی نوظهور ؛رنگ سازی ایران، قند اصفهان، سازمایه، سیمان كرمان و نساجی گیلان ؛ کارخانه‌های چرم‌سازی در مشهد ؛ تراکتورسازی، کبریت سازی توکلی و موتوژن تبریز و اخراج نود درصد از کارگران عسلویه در منطقه پارس جنوبی ؛مشاهده شده که اینها تنها چند نمونه از واحدهای صنعتی درگیر بحران میباشند.


« شعارهای حداقلی و مقاومت حداکثری »

  سیاستی که مرحوم مصدق با بهره جستن از آن توانست نفت را ملی کند.
آیا این روش در این برهه از زمان کارساز است؟

نگارنده قصد ندارد هیچ گونه نقد و تحلیلی را بر سخنان اخیر جناب مهندس موسوی وارد کند؛ بلکه نیت این است که به بررسی چند مطلب مختصر اکتفا شده و نتیجه گیری را به خواننده واگذارد.

جناب مهندس موسوی تبیین شعارهای درست و منطبق با خواسته های به حق مردم را یکی از وظایف اصلی جنبش سبز برمیشمرد و تاکید میکند: «وظیفه ما این است که شعارها را با دقت و درست انتخاب کنیم و بر سر آن ها بایستیم.»
 
شعارهای معترضان به این نظام را همگی به کرات در تظاهرات هایی که به مناسبتهای گوناگون ؛ در پایتخت و شهرهای دیگر توسط مردم فریاد شده اند ، شنیده ایم.
شعارهایی همانند «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» که این شعار بیانگر خواست قاطع مردم در به اولویت شمردن مشکلات اقتصادی و اجتماعی داخلی کشور و ارجحیت دانستن آن توسط حاکمیت؛ نسبت به مشکلات دیگر ممالک همانند فلسطین و لبنان و بولیوی و کومور میباشد.  
مرگ بر خامنه ای از دیگر شعارهای محوری معترضین است...
آیا این شعار از دید مهندس موسوی ایراد دارد؟ بدون تردید این شعار خواست مردم در بررسی و به رفراندوم گذاردن مجدد نظام ولایت مطلقه فقیه است چرا که نه از آغاز قرار آقای خمینی با مردم اینگونه نظامی بود و نه در رفراندوم 12 فروردین سال 58 گزینه ولایت فقیه به رفراندوم گذارده شد.

در انتها با نگاهی دیگر، میان سخنان اخیر مهندس موسوی و بیانه شماره هفدهم ایشان ملاحظه میکنیم که ایشان از بیانه خود عقب نشینی کرده و نبود رسانه های آزاد را امری اجتناب ناپذیر در شرایط کنونی کشور قلمداد کرده اند ، که مردم باید بصورتی با آن کنار بیایند.
نکته قابل تامل دیگر در سخنان اخیر مهندس موسوی ؛ عدم اعتراض ایشان نسبت به درخواست رسمی کمیسیون ماده 10 احزاب ؛ جهت انحلال‌ حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی است.به نظر ؛ ایشان از بندهای چهارم و پنجم بیانه هفدهم چشم پوشی کرده و بیانیه قبلی خود را به بندهای دوم و سوم تقلیل داده اند.


ای کاش جناب مهندس موسوی ،همان بیانیه هفدهم و همان خواسته های حداقلی آن بیانیه را که در حکم جوی کوچکی از خواسته های برحق ملت ایران است، تکرار میکردند.
خدای آن روز را نیاورد که عاقبت این جنبش به عاقبت اعتراضات سال 78 تبدیل شود.





و یک سوال از جناب مهندس موسوی ؛ عدالت مورد نظر شما بر پایه اسلام استوار است؛ یا بر پایه دموکراسی؟ چون میان این دو تفاوتی بس عظیم است و بقول شاعر
" میان ماه من تا ماه گردون ؛ تفاوت از زمین تا آسمان است..."


از "استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی" آقای خمینی تا "آزادی وعدالت" مهندس موسوی.ملتی که نزدیک به یک قرن میباشد که به دنبال دموکراسی و حقوق اولیه انسانی خود است.

Category: | 6 Comments

 در سالهای گذشته و بالاخص در سال 88 ، همزمان با اوج گیری اعتراضات مردمی بر علیه دولت و حاکمیت، شاهد اعدامهای فراوانی در کشور بودیم و هم اینک نیز ، در سال جاری ؛ دولت و حاکمیت همچنان به برنامه های ضد انسانی خود ادامه داده و بدون پاسخگو بودن به سازمانهای حقوق بشری و با دهن کجی به افکار جامعه ؛ کماکان به اعدامها ادامه میدهند.
و اما خبر این بود: "دادگاهی در ماهشهر، حکم قطع دست و پای فردی را به اتهام «سرقت مسلحانه» صادر کرده بود که این حکم روز سه شنبه در زندان، به اجرا گذاشته شد.این در حالی است که سركرده این سارقین مسلح نیز در ميدان پليس ماهشهر اعدام شد."
همزمان خبرگزاری ایسنا هم از به اجرا گذاشته شدن حکم اعدام سه نفر در بابلسر خبر داده است. احکام این افراد که هویت کامل آنها معلوم مشخص نشده، به اتهام «تجاوز به عنف و آدم‌ربایی»، صبح دیروز چهارشنبه در یکی از میادین اصلی شهر بابلسر اجرا شد.
سوال این است "آیا قاضی دادگاه ؛ که حدود اسلامی را صادر میکند ؛ عادل است؟! آیا این قاضی عاری از هرگونه گناه و باالطبع معصوم است؟!
آیا رئیس قوه قضائیه ، جناب صادق لاریجانی ، که حدود اسلامی به تائید ایشان میرسد ؛ عادل میباشد؟
آیا اجرای حدود اسلامی ؛ مختص به گروه خاصی از جامعه میشود ؛ در حالیکه بسیاری از آقازادهها و فرزندان مسئوولین رده بالای مملکتی غرق در دزدی و فساد هستند ؛ تا آنجا که جناحهای داخل حکومتی در جهت تخریب همدیگر ؛ فساد و دزدی های گروه مقابل را افشاء میکنند ؛ که در مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته نمونه هایی از آنرا شاهد بودیم.
چرا قوه قضائیه به اینگونه دزدیهای کلان رسیدگی نکرده و با اهمال از کنار آنها میگذرد؟
چرا احمدی نژاد ؛ بعد از گذشت 5 سال از ریاست جمهوری هنوز لیست مفاسدین اقتصادی را به ملت تقدیم نکرده است؟
به دیگر سخن ؛ چرا جرائم اجتماعی ریشه یابی نمیشوند و مسئولین تنها در جهت تشدید مجازاتها قدم برمیدارند، حال آنکه ریشه تمام این گونه معضلات اجتماعی ؛ در اقتصاد بیمار کشور و رانت خواری گروهی از صاحبان قدرت و ثروت و آقازادگان نهفته است.

 بسیاری از منتقدان رژیم جمهوری اسلامی بر این باورند که حاکمیت ؛ اجرای حدود اسلامی و اعدامها و قطع دست و پا را نه برای ریشه کن کردن فساد و دزدی و فحشاء بلکه برای ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه ؛ اعمال مینماید تا به زعم خود با افزایش خشونت بیشتر در اجرای احکام ؛ مردم را از اعتراض علیه رژیم بازدارد.

گروه عفو بین الملل اخیرا اعلام کرد که در سال میلادی گذشته ؛ بیش از 388 نفر در ایران اعدام شدند که  این آمار پس از چین، با جمعیت یک میلیارد و سیصد میلیون نفری، بیشترین است.
عفو بین الملل همچنین یادآور می شود که دولت ایران در مورد اعدام های صورت گرفته در ایران آمار رسمی منتشر نمی کند و به همین دلیل، به احتمال زیاد آمار اعدام ها بیش از رقمی باشد که در این گزارش ذکر شده است.


آقای رفسنجانی در دیدار با مسوولان و مدیران دفتر نمایندگی موسسه نشر و تنظیم آثار خمینی در قم ؛ حفظ و نشر آثار گرانبهای! حضرت امام را به صورت كامل و صحیح ؛ ذخیره ارزشمندی برای نسل كنونی و نسل‌های آینده و حتی بشریت دانست و گفت: اگر بتوانیم میراث امام خمینی ، به خصوص ولایت فقیه را صحیح به دنیا معرفی كنیم و عمل ما نیز متضاد با افكار ایشان نباشد، حق آن امام عزیز را تا حدودی به جا آورده‌ایم.

خمینی در دوران تبعید خود در پاریس؛ در کشوری که به چهارراه خبری جهان از حیث آزادی بیان و رسانه ای مشهور است؛ به ملت ایران وعده هایی دادند که نه تنهای کوچکترین وعده خود ؛ فی المثل رایگان نمودن حمل و نقل عمومی بالاخص اتوبوس ؛ را عملی نکرد ، بلکه بعد از به قدرت رسیدن ایشان ،مردم با تورمی که در کشور سابقه نداشت ، روبرو شدند.
خمینی از حیث وعده های اقتصادی ؛ که بسیاری از تحلیلگران آنرا دلیل اصلی حمایت قشر مستضعف و کم درآمد پیش از انقلاب از ایشان برمیشمرند ؛ به هیچ یک از قولهای خود عمل نکردند.
از شاه بیتهای وعدههای خمینی , یعنی آوردن نفت بر سر سفرههای مردم , که هنوز هم بعد از 31 سال این امر محقق نگشته است ؛ تا ابتدائی ترین مسئله روزمره قشر کم درآمد جامعه که همان حمل و نقل عمومی میباشد ؛ هرساله با افزایش قیمت روبرو میباشند.
در بخش مسکن نیز کشور با افزایش قیمت روبرو گشت و در این میان عده ای با بهره جستن از روابط درون سازمانی به خانه هایی دست یافته اند که متعلق به آنها نبوده و که با مصادره آنها و چند دست چرخیدن ؛ افزایش قیمت را باعث شد.
و اما در زمینه آزادی بیان و آزادی افکار سیاسی , که اصلی ترین دغدغه فکری روشنفکران قبل از انقلاب و دلیل اصلی مخالفت آنها با رژیم گذشته بود همگی شاهد هستیم که از فردای پیروزی این انقلاب پر از تزویر و دروغ، تمام نظامیان بلندپایه را خمینی شخصا" در پشت بام مدرسه علوی ؛ بدون آنکه کوچکترین حقی را برای آنها قائل شود و دادگاهی را برای آنها برگزار کند و دفاعیات آنها را بشنود ، تیرباران کرد و پس از آنکه خیالش از ارتش شاه ؛ راحت شد سروقت مخالفین سیاسی خود رفت و همگی آنها را با ترفندهای مختلف از سر راه برداشت و کشت.

در انتها بهتر دانستیم به پاره ای از افکار خمینی که به تازگی در تضاد با اعمال سران این حکومت تمامیت خواه قرار گرفته است ، اشاره کنیم.
1-خمینی مخالفین خود را بدون هیچ محاکمه ای و یا شنیدن دفاعیاتشان اعدام میکرد.حال آنکه ما در سال گذشته با دادگاههای استالینی روبرو شده ایم که این یک نمونه از تضاد افکار خمینی با سران کنونی رژیم است.
2-خمینی  دستور تجاوز به دختران باکره زندانی را صادر کرده بود.در صورتیکه تا به این لحظه , عمال کودتا؛ هیچ گونه اتهامی را در زمینه تجاوزات به زندانیان ؛ که مستندات آن نیز موجود میباشد ؛ نپذیرفته و شدیدا" انکار میکنند.
3-در زمان حیات خمینی, ایشان فصل الخطاب هرگونه درگیری های داخل جناح های حکومتی بودند, و در بعد اجتماعی نیز ، حرفش برای بخشی از جامعه که کماکان کور سوی امیدی به ایشان داشتند فصل الخطاب بود.
حال آنکه در این زمینه ؛ مشخصا" ملت ایران خامنه ای را از ولایت خلع کرده و آماج حمله های خود را مستقیما"  بسوی او نشانه رفته اند.


Category: | 9 Comments



 

آرامتر گریه کن فرشته کوچکم... 

آرامتر گریه کن تا من هم بتوانم پا به پای تو در رنجت سهیم 

شوم...

دردت را نمیفهمم ؛ مرا ببخش ...

ای خدا.... 

چرا به این نوشکفتگان این چنین ظلم شده؟

مگر این فرشتگان کوچک چه گناهی را به درگاهت مرتکب 

شدند؟؟

میدانم که جوابی نداری....

پس هیچ مگو و تو هم همانند من برای این کودکان گریه کن....






تصاویر این آسایشگاه گویاست ؛ گویاتر از هر قلم و هر زبان.

گفته میشود که نزدیک به 90 کودک در این آسایشگاه بسر 

میبرند که حتی از کمترین و پایین ترین امکانات بهداشتی نیز 

بی بهره اند ؛ بنحوی که بوی تند ادرار , مجال ایستادن را به 

هیچ بازدیدکننده ای نمیدهد.

کودکان حتی برای خوابیدن خود تشک ندارند و بدن نحیف و 

رنجورشان بر تختهای فلزی آرام نمیگیرد.


اکثر این بچه ها ؛ یا یتیم و یا رها شده هستند.

آنها حتی زیراندازی برای نشستن خود ندارند و یا در آرزوی 

یک اسباب بازی ناقابل هستند ...

این کودکان محبتهای شما را فراموش نمیکنند و با احساسات 

پاک و کودکانه خود محبتتان را همیشه در ذهن محفوظ 

میدارند..

با اهداء لباس کودک و اسباب بازی و پتو و فرش و گلیم و 

رخت خوابهای تمیز؛ دنیای کوچک این کودکان را متحول کنید.

حال که دنیا آنها را فراموش کرده شما آنها را فراموش نکنید.




اكثر اين كودكان مبتلا به اوتيسم هستند. در خارج از ایران ، 

كودكان اوتيسمي مستقيما" زير نظر روانشناسان قرار ميگيرند 

تا به آنها كمك شود و زندگي راحت تري داشته باشند.
 

اما در ايران ، اين كودكان كه خود مستعد مرگ هستند به تخت 

بسته مي شوند و ساعتها به همان حال رها مي شوند.




به آنها کمک کنید تا دراین مدت کوتاه عمر خود ؛ کمتر زجر 

بکشند و با دلی پر از شادی رخت از این خاک برکنند...




كمكهاي خودتون را مستقيما به خود مركز ببريد.

آدرس مركز: تهران - ميدان آزادي - خ محمد علي جناح - خ صالحي - خ ناصر ولدخاني - پلاك 66 - مركز نگهداري كودكان معلول فرخنده

 امروزه در قرن بیست و یکم و دوران گفتگوی تمدنها , رسانه ای منحصر به فرد ، پا به عرصه خبری میگذارد که برد رسانه ای آن اهل قلم را متحیر کرده است.

 با یک لنگه کفش بعضا" ناقابل , نه تنها می توان با وزیر و رئیس جمهور و نخست وزیر، بلکه با تمام دنیا حرف زد.
این پاپوش ها دیگر یک کفش ساده نیست، رسانه ای است که در عرض چند دقیقه پیام خود را به سراسر دنیا مخابره می کند.

ابزاری ؛ که اولین بار، حامیان رژیم ایران ؛ آن را "جنبش لنگه کفش" نامیدند.
اما در جدیدترین مورد ، جوان کرد پرتاب کننده لنگه کفش به رجب طیب اردوغان "متخاصم" خوانده شد.
هر چند آنها دیگر علاقه ای ندارند , که از "جنبش لنگه کفش" حرف بزنند، اما این روزها لنگه کفش تبدیل به رسانه ای بی بدیل برای رساندن فریاد ها شده است.
حال کدام پیام از آن ملت است و کدام پیام متخاصم، الله اعلم!


این جنبش به چه صورت آغاز شد؟
پس از پرتاب لنگه کفش یک خبرنگار عراقی بنام منتظر الزدیدی، به سمت جرج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا، این جنبش شکل گرفت و افراد زیادی برای رساندن پیام خود، این ابزار مدرن! و بهترین را انتخاب کردند. بهترین ابزار نه به معنای اخلاقی، بلکه از بعد رسانه ای آن.
 فی المثل ؛ اعتراضات زیادی به صفار هرندی در عالم رسانه ای وجود داشت ؛ اما هیچ کدام مانند آن لنگه کفش دانشجویی، بازتاب خبری پیدا نکرد.
و یا در طول یک دهه گذشته درگیری های بسیاری میان کردها و دولت ترکیه در جریان بود اما هیچ کدام به اندازه لنگه کفش آن جوان کرد سوری ؛ که به گفته رسانه های خبری هنگام پرتاب "زنده باد کردستان" را فریاد زد، به سرعت و با گستردگی عجیب خبری روبرو نشد.

الان تکلیف استفاده کنندگان از لنگه کفش معلوم است، ابزاری قوی برای رساندن پیام خفه شده خود.
ولی این رژیم که از ابتدا لنگه کفشهای زیادی را مقدس خواند، امروز درمانده..
آنها لنگه کفش صفار را بی فرهنگی خواندند، لنگه کفش کروبی را شجاعت پرتاب کننده آن لقب دادند، لنگ کفش اردوغان را متخاصم  و...
بی شک آنها که لنگه کفش زیادی را مقدس نامیدند و برنامه های متعدد تلویزیونی ؛خبری و تفسیری برای آن ساختند و تبلیغش کردند، فکر اینجا را نمی کردند که جنبش لنگه کفش آنقدر فراگیر شود که هر لنگه از کفش تک تک شهروندان جهان به مثابه یک پیام درآید که اگر خفه شود، ممکن است به آنها هم برخورد کند.
تا کنون که رجب طیب اردوغان، رئيس ديوان عالي اسرائيل، رئيس جمهور سودان، رئیس صندوق بین المللی پول، جرج بوش ، آقای کروبی و صفار هرندی، مورد التفات "جنبش لنگه کفش" قرار گرفتند، تا ببینیم نفر بعدی کیست!

تعداد زيادی جاسوسان غرب که نمونه هاي از آن عسکري، اميري و خليلي هستند در بدنه سپاه و بسيج رخنه کرده اند ، که در ظاهر خود را انقلابي تر و اسلامي تر از همه نشان مي دهند ولي در باطن اهداف ديگري را دنبال مي کنند.



سوال اين است که آيا سپاهياني که بعضا" از کمترين سطح سواد لازم سیاسی برخوردارند، حق تصاحب قدرت سياسي و اقتصادي این کشور را بايد داشته باشند؟ چه تعداد جاسوسان ديگري در بدنه نظام فعال هستند که در آينده و يا شايد هيچ وقت ديگر؛ مشخص نخواهد شد؟


چه کسي باعث شده که نظاميان در ايران چنين مافيايي را تشکيل بدهند که به هيچ نهاد مردمی ؛ پاسخگو نباشند؟ آيا دولتي که برخاسته از کودتاي انتخاباتي نظاميان است حق حکومت کردن بر مردم را دارد؟
آیا بنظر نمیرسد که احمدی نژاد راسا" اقداماتی را دنبال میکند که نهایتا" به نابودی ایران و به خطر افتادن تمامیت ارضی این کشور و همچنین ایجاد آشوب و درگیری در داخل و خارج از مرزهای ایران ، میانجامد که این امر ؛ خود خواست کسانی است که ایران همچون خاری گران در چشمشان است؟!..


و هزاران سوال ديگر که تيم کودتا بايد به آنها پاسخ بدهد.
آیا تیم کودتا هرگز به سوالات ملت ایران جواب میدهد؟؟ و یا صرفا" وقتشان را صرف نابودی این کشور میکنند...
و در آخر؛ چرا سپاه بصورت نهادی پایه ریزی گردیده که به هیچ شخص و نهاد مردمی جوابگو نیست؟!

Category: | 1 Comment


مغرور از زن بودنم
بیزار از منیت خویش
در انتظاری پر از رمز و راز ... 

پشت این پنجره ی احساس
ترانه آشنائیت را زمزمه میکنم
چه شیرین است گذر ثانیه ها...
بر صفحه پیر ساعت دیواری

آنگاه که نسیم آشنایی
بر پوست شبه گونه ام میلغزد
 و دستانت دزدانه در لابلای موهایم میچرخند

کاش میدانستم ... 
تو هم اکنون به چه می اندیشی؟
چشمانت؛ آهنگ سکوت را معنی میکند

هنوز پارههای قلبم در دستان توست
و تو ای اسب عشق و نیاز...
برو هر جا که تمنای تو هست...

Category: | 6 Comments


رفسنجانی در مصاحبه ای تصويری با گاهنامه الکترونيکی «امام، جمهوری اسلامی، اسلام، و مردم» به مناسبت 31مین سالگرد استقرار جمهوری اسلامی در مورد همه پرسی برگزار شده در ۱۲ فروردين ۵۸ می گويد: "خمینی در اولين صحبتی که در موقع نصب مهندس بارزرگان به نخست‌وزيری موقت کردند همين مأموريت را به ايشان دادند که ايشان مجلس تشکيل دهند و قانون اساسی را به تصويب برسانند. درست همين‌ها را می‌خواستند در زمان معين و کوتاه انجام دهند."

سوالی که در ذهن هر ایرانی نقش میبندد این است که اینهمه تعجیل را خمینی از چه روی داشت؟؟
آنهم درست در بحبوحه انقلاب ؛ که باید قانون اساسی، درست همانطور که به ملت قول داده شده بود از طریق مجلس موسسان به تصویب میرسید!
خمینی در هیچ کدام از عملکردهایش در پس از ورود خود به ایران، به قولهایی که به مردم داد ، عمل نکرد.
او در حالیکه حرفهایش با عملش فاصله  بسیار داشت در جهت ساکت کردن اذهان عمومی با سخنان عوام فریبانه ؛ مردم ساده دل ایران را با یکسری جملات کلی به حاشیه میراند تا قدرت را فقط در اختیار باند مورد نظر خود قرار دهد.
خمینی گفته بود " ما هرچه زودتر کار کشور را به دست خود مردم بدهيم «بهتر» است. مردم «خودشان» تصميم بگيرند، «خودشان» فکر کنند، «خودشان» اجرا کنند و با نظام همراهی کنند و برايشان روشن باشد که کار، کار خودشان است، يعنی همانکه روح اسلام است و همانکه امروز دنيا مدعی است حکومت «مردم بر مردم» است." 
این درحالی است که درعمل کوچکترین صدای مخالفی را که در جامعه طنین انداز میشد سریعا" خفه میکردند و در این راستا تا بدانجا پیش رفت که گفته میشود مرگ آیت الله طالقانی که یکی از مخالفین ارشد اصل ولایت فقیه بود و مرگ بهشتی 
نیز جزء یکی از برنامه های همین باند بوده است.


Category: | 4 Comments